روزگارى، در صدها سال پیش از این، همه چیز در دنیا به صورت فردى بود. دولتش دیکتاتورى بود، استبداد بود، فردى بود؛ تجارتش بر اساس معاملات فردى بود؛ یک ‏نفر یک‏ نفر تاجر بودند؛ دخل و خرجش را هر کس خود تنظیم مى‏ کرد؛ همه چیز در دنیا صورت فردى داشت … اما امروز همه چیز به صورت دسته ‏جمعى و سازمان ‏یافته درآمده است

: دولتها تشکّلها و سازمانها دارند؛ تجارت به صورت شرکتهاى وسیع و محیّر العقول درآمده … در این دنیاى سازمانى، اگر ما باز بخواهیم تک‏رَوى کنیم، به نظر من، نهایتِ سادگى است. ما اگر امروز عملِ دسته ‏جمعى نداشته باشیم کلاهمان پسِ معرکه است. که هست. تشکیلات یکی از فرائض هر گروه مردمی است که هدفی را دنبال می‌کنند. تشکیلات یعنی نظم، یعنی تقسیم وظایف، یعنی ارتباط و اتصال، و زنجیره‌ای کار کردن؛ این معنای تشکیلات است. انسان‌هایی هستند که همه‌شان می‌خواهند … در مواضع بیان شده حرکت کنند اما در عمل بعضی‌ها نقص‌دارند، آسان‌ترین کار حذف ناقص‌ها [از تشکیلات] است. در حالی که کار یک تشکیلات، ساختن ناقص‌هاست نه حذف ناقص‌ها. این ساختن هم زمان‌ می‌برد و در زمانی که لازم دارد، باید با نقص‌شان بسازیم نه این‌که زود ناراحت بشویم.

تشکیلات یک فریضه است