مقدمه:  

این دعا درسنامه­ی گرانبهایی است که در پیکره نیایش انشاء شده است و آموزندة اوصافی است که مطلوبِ آخرین ذخیره الهی است. آراستگی به فضائل بیان شده در این دعا، برای هر منتظر راستین بایسته است و شاید بتوان گفت که این دعا سرچشمه همة صفاتی است که برای منتظران راستین آن حضرت شایسته می‌باشد.[1]

این دعا آرزوهای امام زمان علیه السلام است که انسان‌ها، توفیق بندگی و دوری از معصیت را پیدا کنند و در راه به دست آوردن یک جامعه ایده‌آل و زمینه‌ساز برای امر ظهور، تلاشی در خود تحسین داشته باشند. دقت در مضامین دعا و عمل به آن، بهترین راه‌ کار جلب رضایت آن عزیز می‌باشد رضایتی که خشنودی خدای متعال را در برخواهد داشت و بهشت قرین پاداش این رضایت خواهد بود.

برای شخص منتظر هیچ ارزشی بالاتر از لبخند رضایت امام منتظَر نیست که با این فرازها محقق می‌گردد. این دعا از مفاهیم عمیق و عالی‌ برخوردار است که گویی درس‌های فرهنگی و اخلاقی بسیار مفیدی را امام زمان علیه السلام در لباس دعا، به منتظرانش آموخته است. درس‌هایی سازنده در بیست و شش فراز که لازمة یک جامعة زمینه‌ساز خواهد بود. به راستی اگر تک‌تک اصناف به صفت مخصوص خود متصف شوند راه برای برپایی گلستان وعده شده برای بشریت، هموار خواهد شد.

منبع دعا   

دعای اللهم ارزقنا توفیق الطاعه دعایی است که منتصب به حضرت حجت علیه السلام است. اولین کسی که آن را نقل می­کند، مرحوم کفعمی در المصباح[2] و بلدالامین[3] است.  ایشان این دعا را در زمره­ی ادعیه مأثوری که نام خاصی ندارد اما فضائل آن مشهور است، ذکر می­کند و دعا را روایت شده­ی از حضرت می­داند.[4]  

برای دسترسی به متن کامل این دعا علاوه بر مفاتیح الجنان[5] می­توانید به منتخب الاثر[6]ِ، آیت الله صافی و مفاتیح نوین[7]، آیت الله مکارم و صحیفة المهدی[8]، اثر الشیخ عیسی الاهری و نیز موسوعة کلمات الامام المهدی[9]، از موسسه الامام الهادی، مراجعه نمایید.

در میان شرحهای فارسی بر این دعا، کلام آیت الله جوادی در کتاب امام مهدی موجود موعود، متمایز از دیگر شرحها است. جناب آقای مهدی نیلی پور، شرح خود بر این دعا را «گلواژه­­های اخلاق در نیایش امام زمان» نام نهاده­اند. نسخه­ای خطی به زبان عربی از مرحوم عبد الله بن صالح السماهیجی متوفای 1135 ق است که در خاتمه­ی کتاب «منیة الممارسین فی اجوبة سوالات الشیخ یاسین» به شرح مختصر این دعا می­پردازد.

دریافت

 

اللّهُمَّ ارزُقنا توفیقَ الطاعَة 

«خدایا توفیق اطاعت و بندگی را روزی ما کن »

حضرت آیت الله جوادی آملی ( حفظه الله ) در هفت فراز اول دعا به وظایف شخصی منتظران اشاره داشته و در شرح این فراز می­فرمایند: « هر منتظری باید اهل پیوند با خداوند بزرگ باشد و ضمن درخواست روزی در ابعاد ذیل، برای درونی کردن و استقرار این صفات در خویش تلاش کند:

أ. توفیق طاعت:

منتظر راستین هم اهل اطاعت خدا، پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) است و هم توفیق چنین فرمانبری را همواره از خدای سبحان می خواهد: اللّهمّ ارزقنا توفیق الطاعة.»[10]  

حیات انسان‌ها بدون رزق و روزی از طرف خدای متعال، به نیستی مبدّل می‌گردد که همه موجودات در حیات خویش محتاج عنایت رب العالمین هستند که این روزی نیز از طرف او که مهربان است و رئوف، نازل شده است اما آنچه مهم است روزی معنوی است که مورد غفلت قرار گرفته شده است که اگر جسم ما خوراک می‌خواهد و پوشاک و استراحت، روح ما هم نیازمند خوراک و پوشاک... است و بدون این رزق، روح در افسردگی امراض می‌افتد و در نهایت مرگ نصیبش می‌شود. در حالیکه جسم زنده است و حرکتش را دارد که در روایات اهل‌بیت به این شخص مردة متحرک اطلاق شده است. چگونه می‌شود انسانی که بُعد ملکی و ملکوتی دارد بدون توجه به نیازهای بُعد ملکوتی‌اش حرکت را در مسیر زندگی و بندگی ادامه دهد.

و اینکه در ادعیه، تعبیر به رزق در مورد رزق‌های معنوی بیشتر به کار رفته است از اهمیت رزق معنوی و رسیدگی به جنبة ملکوتی انسان حکایت دارد:

«خدایا! رابطه نیک با خویشاوندانم و حج قبول شده و عمل نیک موردپسند به من روزی گردان»[11]«خدایا! قلب خاشع و خاضع و هر انسانی از خوف خودت و بدن صابر با زبان ذاکر، یقین راستین، روزی گسترده و علم مفید به من روزی گردان»[12]  «خدایا!‌ دل پاک و پاکیزه به من روزی کن.»[13] «خدایا! شیرینی تلاوت قرآن را روزی‌مان فرما.»[14] «خدایا! روزیمان کن حج خانة خودت، و زیارت قبر پیامبرت را.»[15]

روزی حارث به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: از خدای متعال بخواهید مقام شهادت را نصیبم گرداند. حضرت فرمود: «خدایا مقام شهادت را به حادثه روزی گردان.»[16]طولی نکشید که حارث در جنگ احد به شهادت رسید.

نتیجه اینکه روزق و روزی‌، معنایی وسیع دارد که رزق مادی و معنوی را در بر‌می‌گیرد و آن‌چه مهم است و مورد غفلت قرار گرفته این است که هنگام خواندن خدای رزق، اول امور معنوی را در نظر داشته باشیم که مادیات نصیب کفار و حیوانات هم شده است.

امام علی علیه السلام: در شگفتم از کسانی که در مورد غذای جسم اهتمام دارند که زیان‌بخش نباشد ولی در مورد غذای روح که زیانبخش نباشد بی‌توجه و غافل هستند.[17]

شرط بهره‌گیری از روزی‌های معنوی، توفیق است. و منظور از آن این است که کارهای انسان، موافق فرمان خدا و بر وفق مراد و هماهنگ با اهداف، آسان گردد و اسباب کار به راحتی فراهم شود. که این آسان‌سازی گاهی درونی است که شرایط روحی را برای پیروزی فراهم می‌سازد و گاهی بیرونی است که شرایط را در محیط خارج آماده کرده و زمینة موفقیت را مهیا می‌کند. و این هر دو عنایتی است از طرف پروردگار که زمینه رشد و توسعه و شکوفایی شخصیت انسان را فراهم کرده باعث سرعت تعالی او می‌شود.

در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام توفیق و عنایت الهی نخستین نعمت است. سرلوحة سعادت و رستگاری و سرسلسله اصلاح و برترین عمل می‌باشد و هیچ رهبر و راهنمایی برتر از توفیق نیست و هیچ نعمتی ارجمندتر از نعمت توفیق پیدا نمی‌شود.[18]

در معنای توفیق کلام دیگری از امام صادق علیه السلام می‌تواند ره‌آورد روشنی در فهم این کلمة مهم باشد.

«هرگاه بنده‌ای فرمان خدا را به جای آورد، کار او موافق و هماهنگ با فرمان خداست و چنین بنده‌ای، به عنوان بنده موفق نامیده می‌شود. و هرگاه بنده‌ای اراده گناه کند، ولی یاری خداوند،‌ بین او و گناه جدایی بیندازد، توفیق الهی نصیب این بنده شده است. اما اگر خداوند بین او و گناه،‌ مانع نشود، «نشانه آن است که او را به خودش واگذار کرده و از توفیق محروم ساخته است.»[19] واضح است که خداوند حکیم است و با حکمت و علمی که به اعمال گذشته افراد دارد توفیق یا عدم توفیق را نصیب می‌سازد.

عوامل کسب توفیق:

توفیق، باارزش‌ترین موهبت الهی، و برای مؤمن از نان شب واجب‌تر است. « مؤمن نیازمند سه خصلت است؛ اول توفیقی از جانب خدا.»[20] و کوشش انسان بدون توفیق به ثمردهی نمی‌رسد و موجب رشد و ترقی انسان نمی‌گردد. «هیچ کوششی بدون توفیق به ثمر نمی‌رسد»[21] از این‌رو اشارهای گذرابه بعضی از عوامل کسب توفیق می‌نمائیم.

  • 1)                  درخواست از خدای متعال

امام سجاد علیه السلام در دعا و نیایش به محضر پروردگار عالمیان: «خدایا! مرا به آنچه پاک‌ترین است موفق کن» و در جای دیگر: «خدایا! در ماه رمضان،‌ مرا برای درک شب قدر توفیق بده به گونه‌ای که در صف محبوب‌ترین و پسندیده‌ترین بندگان درگاهت قرار گیرم»[22]

در قسمت آخر عهدنامه مالک اشتر، حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «و از خدا می‌خواهم که با رحمت گسترده و نیروی بی‌کران که در برآوردن هر حاجتی دارد، مرا و تو را در هرچه رضای او است توفیق دهد»[23]

  • 2)                  سلامتی روح و جسم
  • 3)                  محیط سالم
  • 4)                  غذای پاک
  • 5)                  همنشین شایسته
  • 6)                  توکل به خدا
  • 7)                  صبر و حوصله
  • 8)                  برقرار نمودن رابطه تنگاتنگ با خالق
  • 9)                  مهربانی و رحم داشتن نسبت به همگان حتی حیوانات
  • 10)               درود فرستادن بر محمد آل او
  • 11)               یاد خدا و اهل‌بیت علیهم السلام
  • 12)               حمد و شکر بر توفیق داده شده که باعث دوام نعمت توفیق می‌گردد.

امام علی علیه السلام در سرآغاز فرازی از خطبه‌شان فرمودند: «خدا را سپاس می‌گوئیم که به ما را توفیق اطاعتش و ترک معصیتش را بخشیده است»[24]

کمر همت بندیم برای آرزوی شیرینش، هوی و هوس را دربند کرده به طاعت خدای متعال روی آوریم که توفیق طاعت، دنیا و آخرت را آباد کرده نشاط و خرسندی و رضایت از زندگی را نصیب انسان می‌کند.

و بُعدَ المَعصِیَة                 

«و دوری از گناه را به ما روزی کن »

حضرت استاد جوادی آملی دومین صفتی که درونی کردن آن را برای منتظر لازم می­دانند، «دوری از معصیت» است. ایشان می­فرمایند:

«گناهان، موانع مسیر حرکت به سوی خدا و مهمترین عامل سقوط انسان اند، از همین رو منتظر حقیقی امام عصر (عج) باید ضمن درخواست توفیق الهی در ترک گناهان، سعی بلیغ خویش را در تحقق چنین صفتی به کار گیرد. گفتنی است گناهان، هر چند به کوچک و بزرگ (صغیره و کبیره) قسمت شده اند، هر نافرمانی خدای متعالی گناهی بزرگ است: و بُعد المَعصیة.»[25]

گناه، سنک راه است. راهی که انسان و منتظر آغاز نموده است تا به رضایت امامش نائل شود و مسیر را در زمینه‌سازی ظهور و یاری امام عصر (ع) طی کند. انتظار با انجام معصیت سازگار نیست کسی که منتظر امام نور است از تاریکی و تیره‌گی گناه فاصله دارد. معمول نیست که منتظر روشنایی باشیم اما چراغ‌های پیش رویمان را با معصیت از بین ببریم.

حال این معصیت یا نسبت به خداست که فرمود: «من اگر پروردگار را عصیان کنم از مجازات روز بزرگ می‌ترسم»[26] که در این معصیت هرچند گناهان به کبیره و صغیره تقسیم شده‌اند اما هر نافرمانی خدای متعال  نسبت به او، گناهی بزرگ است.

یا نسبت به رسول و ائمه اطهار است: «و برای انجام گناه و تعدی و نافرمانی رسول نجوا می‌کنند»[27]در دعای ندبه نیز از خداوند برای پیروی از امام زمان (ع) و دوری از معصیت ایشان طلب کوشش می‌کنیم.«خداوندا! ما را در ادای حقوق او و در تلاش برای فرمانپذیری از او و دوری از نافرمانی‌اش یاری فرما»[28]

و یا نسبت به والدین است که حق بزرگی و گردن انسان دارند و رضایتشان قدمی است در راستای رضای امام (ع) «یحیی (ع) نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و در برابر آن‌ها متکبر و نافرمان نبود»[29]

دوری از معصیت همان تقوی است که در آیات قرآن مامور شده‌ایم به درجة نهایی آن دست یابیم و حق آن را ادا نمائیم. «حق تقوی الهی را مراعات نمائید»[30]و در مرحله پایین‌تر در حد توان باید دنبال تقوا باشیم. «در حد توان تقوای الهی داشته باشید»[31]و مهم‌تر از همه شرط همراهی امام زمان (ع) را در قرآن تقوا قرار گرفته است. «تقوا الهی داشته باشید و با صادقین همراهی کنید.»[32] در روایات اهل بیت علیهم السلام، صادقین چهارده معصوم و در زمان ما، امام عصر (ع) معرفی شده‌اند.

و صِدقَ النِّیَة   

«و صداقت در نیت را به ما روزی کن »

حضرت استاد تحت عنوان «نیت خالصانه» می­فرمایند: «اصلاح انگیزة اعمال (نیت) و خلوص هر چه بیشتر از هر شائبه شرک و ریا در جمیع مراتبش، به گونه ای که چیزی جز اطاعت امر الهی و انجام دادن آنچه موجب رضای حق است در نیّت انسان سهم نداشته باشد، از وظایف اهل انتظار است: و صدْق النیّة.»[33]

اینکه مؤمنین دائماً در نماز هستند منظور جاری بودن انگیزه الهی آن‌ها در همة امور است که نیت خدایی، خواب و خوراک را به عبادت تبدیل می‌کند. ای ابوذر باید در هر چیزی نیت صالح داشته باشی، حتی در خواب و خوراک را نیت خالص، عمل را به خلوص می‌کشاند و انسان خالص در محضر ربوبی، رو سفید است.

آنچه ما را به مقام انتظار و رضایت حضرت بقیة الله می‌رساند عمل است و اساس عمل، نیت است. «نیت اساس و بنیان عمل است»[34] و قلب سلیم است که توفیق بندگی و دوری از معصیت نصیبش شده است که این قلب با نیت خالص به دست می‌آید. «صاحب نیت صادق، صاحب قلب سلیم است».[35]

و عِرفانَ الحُرمَة   

«و شناختن آنچه حرمتش لازم  است روزیمان کن »

«شناخت محرّمات الهی» صفت دیگری است که استاد جوادی آملی لازم می­دانند، درونی شود: «ترک معاصی، شدنی نیست مگر با شناخت چیزهایی که خداوند سبحان با حکمت بالغه اش بر بندگانش حرام کرده است. و چون حرام یعنی آنچه دریدن پرده آن روا نیست خواه آن چیز، حق باشد یا دین و یا قانون و یا ... منتظری که محرمات الهی را نشناسد و حریم آن را پاس ندارد. چه بسا به شکستن حریم آن ها گرفتار آید، از این رو شناختن محرمات الهی ضروری است: و عرفان الحرُمة»[36]

دوری از معصیت، محقق نمی‌شود مگر با شناخت حرام‌ها و حرمت یعنی آنچه از حقوق خدا که انجام دادن آن واجب باشد یا حقی که نپذیرفتن و شکستن آن حرام باشد.

در فرهنگ دینی برای همه کس و همه چیز حریم و حرمتی قرار داده شده که رعایت آن حرمت‌ها بر همگان واجب است. «و هر کس حرمات را بزرگ دارد، نزد پروردگارش برای او بهتر است»[37] حرمت رسول خدا، حرمت آل رسول مخصوصا در زمان ما آخرین بازمانده از آل رسول، حضرت مهدی (ع) و حرمت قرآن، حرمت کعبه و حرمت مومن که در روایات نیز مورد اشاره قرار گرفته‌اند، از بزرگترین حریم‌ها هستند.

با حفظ این حدود حرمت‌هاست که شخص منتظر صلاحیت پیش روی در جاده انتظار را پیدا می‌کند و لحظه به لحظه به ولی خدا نزدیک‌تر می‌شود.

و به هوش باشیم که دشمن مکار، گام‌های تزویرش را برای حرمت‌شکنی‌ها برداشته است و به دنبال حتک حرمت نقشه‌ای بلند بالا را طراحی نموده است. از کاریکاتور‌هایی شخصیت‌های مذهبی گرفته تا سرودن ترانه هایی که به نحوی اشاره به شکستن حرمت‌ها دارد.

و أکرِمنا بِالهُدی وَ إستِقامَة     

« وما را به راهنمایی و پایداری گرامی دار »

حضرت آیت الله جوادی در مورد وظایف شخصی منتظران می­فرمایند: «انسانی که در انتظار کریم ترین انسان های عصرش به سر می برد، بایسته است که از خداوند کریم اعطا و ازدیاد و حفظ کرامت خود را در اسباب کرامت طلب کند و خویش هم در تحقق آن خواسته از پای ننشیند.

أ. درخواست هدایت تکوینی خاص: آنچه مایه کرامت جان آدمی است، هدایت یافتن به نور دین الهی و حفظ تقوا است. آنان که به مسیر اطاعت او هدایت نشوند، در سیاهی جهالت ها و انحرافا ها سرگردان و از کرامت الهی انسان محروم خواهند شد. بر انسان متنظر است که با تلاش علمی و جهد علمی، زمینة افاضه هدایت تکوین را در خویش هر لحظه پرورش دهد: و اکرمنا بالهُدی.

ب. درخواست استقامت در مسیر هدایت: بسا کسانی که از هدایت الهی بهره مندند؛ امّا پس از اندک زمانی با غفلت از حق و روی آوردن به اهوا و امیال خویش از جاده هدایت به بیراهه ضلالت افتادند و نور هدایتشان را در شب دیجور گمراهی خاموش کردند، پس بر منتظران راستین بایسته است که در مسیر هدایتی که خدای سبحان آن ها را به آن رهنمون شده است استقامت ورزند و با تمسّک به علم و ایمان از هر اعوجاجی دوری جویند تا مشمول هدایت های برتر که محصول استقامت در مسیر هدایت است باشند: و الاستقامة»[38]

کرامت، صفتی برازنده برای انسان است که در قران کریم به آن اشاره شده است. «لقد کرّمنا بنی آدم»[39] ما بنی آدم را گرامی داشتیم. اما راه رسیدن به کرامت، هدایت و استقامت است که این دو رهنمون انسان به سحت تقوا شده انسان را گرامی‌ترین افراد در نزد پروردگار معرفی می‌نمایند. «همانا گرامی‌ترین شما نزد خدا، با تقوا‌ترین شماست»[40]

خدایی که کریم است و رسولانی کریم فرستاده است و به همراه آخرین رسولان، کتابی کریم را نازل فرموده راه دست‌یابی به کرامت حقیقی را ارتباط بیشتر انسان با کریمان داشته است.

«هدایت» کلید اول کرامت: آن‌چه مایه کرامت جان آدمی است، هدایت یافتن به نور دین الهی و حفظ تقوا است. بر انسان منتظر است که با تلاش علمی و جهد علمی، زمینه افاضه هدایت خاص را در خویش پرورش دهد و فضای قلبش را بر تراوش نور هدایت آماده کند.

«استقامت در هدایت» کلید دوم کرامت: بسا افرادی که از هدایت الهی بهره‌مندند؛ اما پس از اندک زمانی با غفلت و روی آوردن به هوس‌های باطل به جاده ضلالت افتاده نور هدایت را از دست می‌دهند. انسان منتظر برای تداوم هدایتش، نیازمند استقامت است تا مشمول هدایت‌های برتر از محصول استقامت است شود. «به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است سپس استقامت ورزید، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد به شما به آن بهستی که به شما وعده داده شده است»[41]

وَسَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِکْمَةِ

« و زبان ما را در درست‌گویی و گفتار حکیمانه استوار ساز »

در کتب لغت سد فقط به معنای بستن نیست بلکه به معنای بستنی است که در آن اصلاح همراه با استحکامی که در آن جای سوء استفاده نباشد[42] که صواب و حکمت از جمله آثار قول سدید میباشد. در تایید این قول، توقیعی است که از امام زمان (عج) در مورد شیخ مفید که با لفظ اخ السدید[43] آمده است.

مردى خدمت پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن، فرمود: زبانت را نگهدار. گفت: یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن فرمود: زبانت را نگهدار، گفت: یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن، فرمود: زبانت را نگهدار. واى بر تو! آیا مردم را جز درو شده‏هاى زبانشان به رو در آتش اندازد.

«جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ وَیْحَکَ وَ هَلْ یَکُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ»[44]

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ لَمْ یَحْسُبْ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ کَثُرَتْ خَطَایَاهُ وَ حَضَرَ عَذَابُهُ»[45] رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: کسى که سخنش را از عملش نشمارد، خطاهایش زیاد شود و عذابش فرا رسد.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَکَى عَمَلُهُ»[46] کسی که صدق در گفتار داشته باشد عملش پاکیزه میشود. مَن کانَ یُؤمِنُ بِاللّه  وَالیَومِ الاخِرِ فَلیَقُل خَیرا أَو لِیَسکُت؛[47]هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید سخن خیر بگوید یا سکوت نماید.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «مَا مِنْ یَوْمٍ إِلَّا وَ کُلُّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَاءِ الْجَسَدِ یُکَفِّرُ اللِّسَانَ یَقُولُ نَشَدْتُکَ اللَّهَ أَنْ نُعَذَّبَ فِیکَ» [48] امام صادق علیه السّلام فرمود: روزى نیست جز آنکه هر عضوى از اعضاء تنزبان را مورد خطاب قرار میدهند و میگویند: ترا بخدا مبادا بسبب تو عذاب بینیم.

عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ: «إِنَّ لِسَانَ ابْنِ آدَمَ یُشْرِفُ عَلَى جَمِیعِ جَوَارِحِهِ کُلَّ صَبَاحٍ فَیَقُولُ کَیْفَ أَصْبَحْتُمْ فَیَقُولُونَ بِخَیْرٍ إِنْ تَرَکْتَنَا وَ یَقُولُونَ اللَّهَ اللَّهَ فِینَا وَ یُنَاشِدُونَهُ وَ یَقُولُونَ إِنَّمَا نُثَابُ وَ نُعَاقَبُ بِکَ»[49]امام سجاد (ع): زبان آدمیزاد، هر روز به اعضاى او مشرف مى شود و مى گوید: چگونه اید؟ آنها مى گویند: اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستیم و مى گویند: از خدا بترس و کارى به ما نداشته باش: و او را سوگند مى دهند و مى گویند: ما فقط به واسطه تو پاداش مى یابیم و به واسطه تو، مجازات مى شویم.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُعَذِّبُ اللَّهُ اللِّسَانَ بِعَذَابٍ لَا یُعَذِّبُ بِهِ شَیْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ فَیَقُولُ أَیْ رَبِّ عَذَّبْتَنِی بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَیْئاً فَیُقَالُ لَهُ خَرَجَتْ مِنْکَ کَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَسُفِکَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِکَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأُعَذِّبَنَّکَ بِعَذَابٍ لَا أُعَذِّبُ بِهِ شَیْئاً مِنْ جَوَارِحِک‏[50] خداوند! زبان را عذابى دهد که هیچ یک از اعضاى دیگر را چنان عذابى ندهد. زبان گوید: اى پروردگار! مرا عذابى دادى که هیچ چیز را چنان عذاب ندادى! در پاسخش گفته شود: سخنى از تو بیرون آمد و به شرق و غرب زمین رسید و به واسطه آن خونى بناحقّ ریخته شد و مالى به غارت رفت و ناموسى هتک شد.

بیانات حضرت آیت الله جوادی در شرح این فراز دعا چنین است: « زبان، ترجمان عقل و اندیشه انسان است، از این‏رو توفیق نیک گفتاری زبان صیانت از آن برای اهل انتظار ضروری است. طبق آموزه‏های این دعای شریف، منتظران راستین می‏باید با توجّه به آنچه در پی می‏آید در صیانت زبان خویش کوشا باشند:

أ. سخن صائب گفتن: منتظر راستین آن حضرت می‏باید جز از سر راستی سخن نگوید و گفتار غیر صائب را (به جدّ یا به هزل) وا نهد: وسدّد ألسنتنا بالصواب.

ب. حکیمانه سخن گفتن: گفتن سخنان بی‏محتوا و بی‏فایده که نه در امر دین سودی می‏بخشند و نه در کار دنیا، کاری حکیمانه نیست. آنچه حکیمانه نیست لغو است و اهل ایمان از لغو اعراض می‏کنند[51]. بر همین اساس بر اهل انتظار شایسته است که حکیمانه سخن بگویند و زبان را از سخنان لغو صیانت کنند: والحکمة.»[52]

زبان یکی از خروجی­هایی است که ریشه آن قلب می­باشد. وقتی قلب سلیم باشد آنچه بر زبان تراوش می­کند می­تواند صواب و حکمت باشد لذا در ادامه­ی این دعا امام از خدا برای ما اینگونه طلب می­کند:

وَامْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ

« و دل ما را از دانش و معرفت سرشار کن»

«مِل‏ء:  (بفتح میم) پر کردن. خواه پر کردن با آب باشد یا غیر آن. وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِیداً وَ شُهُباً (جنّ: 8.) ما آسمان را تفحص کردیم و یافتیم که بانگهبانها و شهابها پر شده است.  (املاء): پر کردن. لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ (اعراف: 18) (امْتِلاء): پر شدن. یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ »[53]

در آیات از تعلیم و تعلم به یکی از اهداف انبیاء تعبیر شده:  هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة[54] اوست که در میان قوم بى‏کتاب [عرب‏] پیامبرى از میان خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان مى‏خواند و پاکیزه‏شان مى‏دارد، به آنان کتاب و حکمت مى‏آموزد و حقّا که در گذشته در گمراهى آشکارى بودند.

در بعضی از کتب حدیثی به خاطر اهمیت تعلیم و تعلم باب مستقلی را به آن اختصاص داده که از جمله آنها کتاب شریف کافی است که باب دوم آن به کتاب فضل العلم اختصاص داده شده و احادیث زیادی در مورد علم بیان شده که از باب تبرک چند نمونه از آنها را در ذیل می­آوریم:

سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَقُولُ أَیُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنَّ کَمَالَ الدِّینِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلُ بِهِ أَلَا وَ إِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ أَوْجَبُ عَلَیْکُمْ مِنْ طَلَبِ الْمَالِ إِنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَکُمْ قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَیْنَکُمْ وَ ضَمِنَهُ وَ سَیَفِی لَکُمْ وَ الْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ[55] امیر المؤمنین (ع) میفرمود: اى مردم بدانید کمال دین طلب علم و عمل بدانست، بدانید که طلب علم بر شما از طلب مال لازم‏تر است زیرا مال براى شما قسمت و تضمین شده. عادلى (که خداست) آن را بین شما قسمت کرده و تضمین نموده و بشما میرساند ولى علم نزد أهلش نگهداشته شده و شما مأمورید که آن را از اهلش طلب کنید، پس آن را بخواهید.

سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ عَلَیْکُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِی دِینِ اللَّهِ وَ لَا تَکُونُوا أَعْرَاباً فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ یَتَفَقَّهْ فِی دِینِ اللَّهِ لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَمْ یُزَکِّ لَهُ عَمَلًا[56] مفضل گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: بر شما باد که در دین خدا دانشمند شوید و صحراگرد نباشید زیرا آنکه در دین خدا دانشمند نشود خدا روز قیامت باو توجه نکند و کردارش را پاکیزه نشمارد.

حضرت استاد در توصیف قلب می­فرمایند: « قلب انسان منتظر، ظرف مبارکی است که هر مظروفی شایسته آن نیست. در این دعای شریف هم مظروف شایسته قلب مؤمن معرفی و هم وظیفه منتظران راستین در این موضوع بازگو شده است:

أ. کسب نور علم:

اکتساب علم و خروج از سیاهی نادانی، وظیفه منتظران ظهور امام عصر (عج) است و چون علوم اکتسابی بی تعلیم و تعلّم به دست نمی آیند، از این رو تعلیم و تعلم و تلاش در جهت کسب علم حصولی و نیز تهذیب دل برای ادراک حقایق با علم حضوری، وظیفه هر مسلمان منتظری شمرده شده است.

ب. کسب نور معرفت:

معرفت اخصّ از علم است و به علمی اطلاق می شود که با تمییز کامل معروف از غیر خود و ادراک خصوصیات آن همراه است. بر منتظران راستین است که به اکتساب علم بسنده نکنند و با عمق بخشیدن به گستره علوم به کسب معرفت نایل آیند، که هر معرفتی علم هست؛ اما هر علمی معرفت نیست.»[57]

معرفت ابعاد مختلفی دارد؛ در بعد انسان شناسی، امام شناسی، پیغمبر شناسی، و خداشناسی و لکن تمام معارف وابسته به شناخت امام می­باشد که در دعای معروفی که امام صادق (ع) به زراره فرمود این مورد به زیبایی دیده می­شود:

ٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ: «إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ یَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ یَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِی یُشَکُّ فِی وِلَادَتِهِ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَاتَ أَبُوهُ بِلَا خَلَفٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ حَمْلٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ قَبْلَ مَوْتِ أَبِیهِ بِسَنَتَیْنِ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ غَیْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یَمْتَحِنَ الشِّیعَةَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ یَا زُرَارَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ الزَّمَانَ أَیَّ شَیْ‏ءٍ أَعْمَلُ قَالَ یَا زُرَارَةُ إِذَا أَدْرَکْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏»[58]

اگر کسی امام خویش را شناخت فرقی برای او نمی­کند که امام او حاضر باشد یا غایب قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «اعْرِفْ إِمَامَکَ فَإِنَّکَ إِذَا عَرَفْتَ لَمْ یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ»[59] امام صادق (ع) فرمودند: امام خویش را بشناس که اگر امام خویش را شناختی با جلو یا عقب افتادن ظهور ضرر و زیانی نخواهی دید.

همانطور که گذشت آنچه بر زبان می­گذرد متاثر از چیزی است که در قلب می­گذرد، و قلب نیز پاک بودن چیزهایی که در آن وارد می­شود متاثر ازلقمه هایی است که در شکم وارد میشود لذا امام معصوم بر آن اشاره میکند و می­فرماید:

طَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ

«و درون ما را از حرام و مال شبهه‌ناک پاکیزه گردان»

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ کُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ»[60] نماز کسی که لقمه‌اش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیست و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی گردد و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است.

در حدیثی قدسی آمده است که خداوند متعال می فرماید: «فَمِنْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْجُبْ عَنِّی دَعْوَةً إِلَّا دَعْوَةَ آکِلِ الْحَرَامِ»[61]  بنده من! تو دعا کن؛ من اجابت می کنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من می رسد؛ مگر دعای کسی که مال حرام می خورد.

شخصی به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد. به آن حضرت عرض کرد که دوست دارم دعایم مستجاب شود؛ چه کنم؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «طَهِّرْ مَأْکَلَکَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَکَ الْحَرَامَ»[62] لقمه‌ات را پاک کن [تا مبادا به حرامی آلوده باشد] و مراقب باش هیچ نوع حرامی را مصرف نکنی.

آثار حرام خواری

سنگدلی و عدم حق پذیری:

حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت و این همان سخنی است که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمود. آن حضرت وقتی دید که کلام حقش در دل سخت تر از سنگ کوفیان اثر نمی کند علت را این سخت دلی و عدم کرنش در برابر حق را لقمه های حرامی برشمرد که شکمهای کوفیان از آن پر شده بود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ؛ شکمهایتان از حرام پر شده و بر قلبهایتان مُهر خورده است.[63]

حداقل­اش این است؛ غذای آن چند روزی را که اینها در کربلا مستقر بودند عمر سعد به آنها می داد. او با کیسه های زر اموی یا تصرف حرام در بیت المال مسلمین غذا تهیه می کرد و در شکم اینها می ریخت لذا شکم همه از حرام پر بود و چون اینگونه بود هر وقت ولیّ خدا و امام عصرشان اراده می کرد که با اینها سخن بگوید سر و صدا می کردند و هلهله سر می دانند و حاضر نمی شدند تا به کلام آن حضرت گوش فرا دهند تا جایی که امام علیه السلام خطاب به آنها فرمود: وَیلَکُم مَا عَلَیکُم أن تَنصِتُوا إلَیَّ فَتَسمَعُوا قَولِی؛ چرا ساکت نمی شوید تا حرفم را بشنوید؟ اینجا بود که خود حضرت علت را بیان کرد و فرمود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ.

لعنت فرشتگان 

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «إِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ کُلُّ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ»[64] هرگاه لقمه ای حرام در شکم بنده ای از بندگان خدا قرار گیرد تمام فرشتگان زمین و آسمان او را لعنت می کنند.

ساخت بنای عبادت روی ماسه های روان

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ»[65] عبادت کسی که حرام خواری می کند مانند ساختمانی است که بر روی شنزاری روان بنا شده باشد. بی شک چنین ساختمانی آن چنان سست است و لرزان که با اندک حرکتی فرو ریخته و چیزی از آن باقی نمی ماند و اگر هم چیزی از آن بماند یقینا فایده ای برای صاحبش نخواهد داشت.

عبادتهایی که برای آن عذاب می نویسند

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنِ اکْتَسَبَ مَالًا حَرَاماً؛ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لَا عِتْقاً وَ لَا حَجّاً وَ لَا اعْتِمَاراً؛ وَ کَتَبَ اللَّهُ بِعَدَدِ أَجْزَاءِ ذَلِکَ أَوْزَاراً؛ وَ مَا بَقِیَ مِنْهُ بَعْدَ مَوْتِهِ کَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ»[66]کسی که کسبش حرام است خداوند هیچ کار خیرى را از او نمى‏پذیرد، چه آن کار صدقه باشد چه آزاد کردن بنده، حج باشد یا عمره و خداوند متعال به عوض پاداش این کارها، گناه براى او ثبت مى‏کند و آنچه پس از مرگش باقى مى‏ماند توشه دوزخ او خواهد بود.

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی با مالی که از راه حرام بدست آورده است عازم حج شود هنگامی که لبیک می گوید جواب رد به او می دهند که لَا لَبَّیْکَ وَ لَا سَعْدَیْکَ که این نشان از مردودی عمل اوست اما اگر مال او از راه حلال کسب شده باشد پاسخ مثبت به او داده می شود که لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ و این نشان از قبولی عمل او خواهد بود.[67]

قبولی و مردودی عمل مبحثی جدا از صحت و بطلان عمل است. صحت و بطلان بر اساس رساله عملیه است اما قبول و رد بر اساس صفاتی است که نوعا به میزان تقوای عامل برمی گردد. گاهی این دو با هم جمع هم می شود یعنی هم باطل است و هم مردود گاهی صحیح است اما از مقبولیت چندانی برخوردار نیست مانند کسی که روزه صحیحی می گیرد اما در طول روز مرتب دروغ می گوید و غیبت می کند.

حرام خور، دوست اهل بیت(علیهم السلام) نیست

امیرالمومنین علیه السلام می فرمود: «لَیْسَ بِوَلِیٍّ لِی مَنْ أَکَلَ مَالَ مُؤْمِنٍ حَرَاماً»[68] کسی که به حرام، مال مومنی را بخورد هرگز دوستدار من نیست.

وارد بهشت نمی­شود

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ أَنْ یَدْخُلَهَا جَسَدٌ غُذِّیَ بِحَرَامٍ»[69]همانا خداوند ورود بدنی را که از حرام تغذیه کرده به بهشت ممنوع کرده است.

محروم از دیدار و کوثر و شفاعت

امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود: «وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَکَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ»[70] به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور می افتد«وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ»[71] و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد.

حضرت آیت الله جوادی این بخش دعا به بعد را جزء امور اجتماعی و سیاسی دانسته و این فراز را در حوزه امنیت اقتصادی می­دانند و می­فرمایند:

«داشتن فعالیت اقتصادی سالم و مشروعی که زمینه درآمد و ارتزاق انسان باشد از وظایف اهل انتظار است. فعالیت‏های اقتصادی مشروع، افزون بر اینکه فرد و جامعه را از محصول آن بهره‏مند می‏سازد، زمینه درآمدهای نامشروع را نیز ضعیف می‏کند و در نتیجه امنیت اقتصادی را به ارمغان می‏آورد.

این مهم جز با اهتمام به مفاد این دعای شریف به دست نخواهد آمد:

أ. دوری از اموال و درآمدهای ناسالم و نامشروع که عادتاً محصول گذشتن از خطوط احکام الهی و ظلم و اجحاف در حق دیگران است: وطهّر بطوننا من الحرام.

ب. پرهیز از درآمدهایی که حلال یا حرام بودن آن‏ها مبهم و نامشخص است: والشبهة.

تصرف غیر مجاز در اموال دیگران که از آن به خوردن مال حرام یا همان لقمه حرام یاد می شود؛ خواه ناخواه آثاری را در پی دارد که می توان آنها را با وضوح و تاکید قابل توجه ای در منابع دینی و کلام بزرگان آیین مشاهده کرد.»[72]

آنچه بر زبان می آید ریشه آن  قلب است، و قلب  نورانی نیز ریشه اش لقمه های پاک است و لقمه های پاک دستان پاکی میطلبد که با کار و تلاشی که مطابق با قوانین شرع انجام میگیرد روزی حلال به دست می‌آورد لذا حضرت در این بند از دعا میفرمایند:

وَاکْفُفْ اَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ

« و دست ما را از ستم‌گری و دزدی بازدار»

امام باقر (ع)، فرمود: ستم بر سه گونه است: ستمى که خدا بیامرزد، و ستمى که خدا نیامرزد، و ستمى که خدا از آن صرف نظر نکند. اما ستمى که خدا نیامرزد: شرک است، و آنکه خدا بیامرزد: ظلم به نفس است، و آن ستمى که از آن صرف نظر نکند: دیونى است که بنده‏ها به یک دیگر دارند.

اَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «الظُّلْمُ‏ ثَلَاثَةٌ ظُلْمٌ یَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا یَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَا یَدَعُهُ اللَّهُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یَغْفِرُهُ فَالشِّرْکُ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یَدَعُهُ فَالْمُدَایَنَةُ بَیْنَ الْعِبَادِ»[73]

حضرت استاد (حفظه الله) در حوزه امنیت اجتماعی می­فرمایند: « رعایت حقوق دیگران با دو عنوان کلّی در این دعای شریف بیان گردیده است:

أ. ضایع کردن یا ادا نکردن حقوق صاحبان حق، معنای حقیقی ظلم است؛ خواه در حق خویش باشد یا دیگران؛ از حقوق الهی باشد یا حقوق مخلوقات؛ مادی باشد یا معنوی. دوری از ظلم در جمیع مراتبش از وظایف مؤمنان منتظر است: واکفف أیدینا عن الظلم.

ب. اگر انسان با قصد و دانایی چیزی مادی یا غیر مادی را که دیگری نسبت به آن حقی دارد مخفیانه و بدون دلیل موجّه شرعی از او بگیرد، چنین فردی را سارق می‏نامند. اهل انتظار راستین نه تنها حقوق دیگران را محترم می‏شمارند، هرگز هیچ حقی را از صاحب حقی به سرقت نمی‏برند: والسرقة.»[74]

وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِیانَةِ

« و چشم ما را از فجور و خیانت بپوشان»

حضرت آیت الله جوادی صیانت از چشم را وظیفه همگانی در جهت امنیت اجتماعی می­دانند و بیانشان این است: «چشم‏های پاک، لایق نظاره بر جلوه‏های گوناگون جمال حق‏اند و دیدگان ناپاک سبب آلوده شدن قلب و محروم ماندن از رؤیت جلوه‏های نورانی حق، از این رو صیانت چشم با دو عامل اساسی سفارش شده است:

أ. وقتی به مقتضای تقوا و اعتدال اخلاق انسانی عمل نشود و فسق و گناه آشکار گردد، فجور رخ می‏نماید. فجور در خصوص هر شی‏ء به حسب همان چیز معنا می‏شود و فجور چشم آن است که بیننده مناظری باشد که رؤیت آن‏ها خلاف اقتضای تقواست. دوری از چنین عملی، اولین وظیفه کسانی است که دل به دیدار آخرین ذخیره الهی بسته‏اند : واغضض أبصارنا عن الفجور.

ب. خیانت آن است که بر خلاف عهدی که تکویناً یا تشریعاً از کسی توقع می‏رود یا به آن موظف شده است، کاری کند یا نیّتی در دل بپرورد. این وصف نیز چون فجور، مناسب حال هر شی‏ء معنا می‏شود. بر این اساس، خیانت چشم آن است که انسان چشم را برخلاف اراده یا دستور آفریننده‏اش به کار گیرد. پرهیز از خیانت چشم نیز وظیفه‏ای دیگر از وظایف اهل انتظار است: والخیانة.»[75]

وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغِیبَةِ

« و گوش ما را از شنیدن سخن بیهوده و غیبت بربند»

لغو در لغت به چیزی اطلاق می­شود که مورد اعتنا نبوده و از آن نفعی حاصل نگردد.[76]و در اصطلاح قرآنی به کلام، عمل یا فکر بیهوده و باطلی که موجب غفلت انسان از یاد خدا باشد، اطلاق می­شود.[77] واژگانِ هزل، لهو و عبث، نیز به معنی کلام و کار بی­اهمیت، بدون قصد و بی­حاصل است؛ و از این جهت با واژه­ی "لغو" هم معنا می­باشند.[78]

از آنجا که قرآن، خلقت عالم وجود را که انسان هم جزئی از آن عالم است بر اساس اهداف والای الهی دانسته و اینکه هر موجودی در این عالم دارای وظایفی بوده که باید آن را انجام دهد، تا آن هدف والا محقق گردد؛ لذا، خداوند در قرآن، با عبارات مختلف، انسان را از مشغول شدن به اموری که متناسب با هدف الهی نیست، برحذر داشته و پرهیز از لغویات را از صفات مؤمنان قرار داده است.[79]

مؤمنان به بواسطه­ی ایمان، به منبع عزّت و عظمت وصل شده و در زندگی خود، جز به زندگى سعادتمند ابدى و بندگی خالصانه برای خدای متعال، اهتمام نمى‏ورزند. تنها به کارهایى مشغول می­گردند که، حقّ آن را عظیم دانسته و آنچه را جاهلان برای آن اهمیت قائلند، بى­ارزش و لغو ‏شمرده؛ در نتیجه، جزو رستگاران قرار می­گیرند.[80]

   از آنجا که بهشتیان در حدّ کمال از نعمتهای الهی بهره­مندند و هوای نفس و وسوسه­ی نفسانی در آنها وجود ندارد، عقول آنها کامل گشته، حقایق برای آنها آشکار شده و جهل آنها تبدیل به عرفان می­شود؛ لذا، عوامل گرایش به لغو از وجود آنها منتفی شده و بالاترین لذتشان، وصل به معبود بوده و گرایش به امور دیگر برای آنها تلخ و ناگوار است؛ بنابراین، هیچگونه زمینه­ای برای پرداختن به لغویات و غفلت از حق تعالی در بهشتیان وجود ندارد. [81]چنانچه قرآن، در توصیف بهشت و اهل آن می­فرماید:«لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاما»[82]در آن (باغهاى بهشتى) نه لغو و بیهوده‏اى مى‏شنوند، نه سخنان گناه آلود، تنها چیزى که مى‏شنوند "سلام" است "سلام"

استاد، گوشِ قابل داشتن را مهم در انتظار می­دانند و می­فرمایند: «حرف حق و سخن الهی، اگرچه در مقام فاعلیّت تامّ‏اند؛ ولی اگر گوش قابلی نباشد، در دل به ثمر نخواهند نشست. فرد و جامعه‏ای که در انتظار ولی الله زمانش به سر می‏برد، می‏باید هماره گوش را منزّه بدارد تا در قابلیّت نیز تامّ باشد و این مهم نیز با عمل به دو دستور شدنی است:

أ. هر سخن یا عملی که بی‏ثمر بوده و از پشتوانه فکری برخوردار نباشد لغو است و انسان را به بیهودگی می‏کشاند و خدا را از خاطر می‏برد. بر منتظران راستین امام عصر بایسته آن است که با گوش نسپردن به لغو در صیانت آن بکوشند: واسدد أسماعنا عن اللغو

ب. غیبت آن است که پشت سر مسلمانی سخنی گفته شود که اگر بشنود، ناراحت شود. این گناه بزرگ، در کدورت روح انسان و تضییع قابلیت هدایتی، نقش عمده دارد، پس رواست که مؤمنان منتظر از گوش سپردن به چنین سخنانی بپرهیزند: والغیبة.»[83]

از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده است: «مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم یَقبَلِ اللّه  صَلاتَهُ وَلاصیامَهُ أَربَعینَ یَوما وَلَیلَةً إِلاّ أَن یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ»[84]هر کس از مرد یا زن مسلمانى غیبت کند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد. همچنین فرموده­اند:«اَلغیبَةُ اَسرَعُ فى دینِ الرَّجُلِ المُسلِمِ مِنَ الکِلَةِ فى جَوفِهِ»[85] غیبت کردن در (نابودى) دین مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.

وظایف گروه ها

«در فقرات آتی وظیفه اصناف و گروه های مختلف اجتماعی، از چندین جهت بازگو گردیده است. این فقرات گاهی اجتماع را بر اساس دانش و زمانی بر پایه سطح توانایی اقتصادی و هنگامی طبق موقعیت های سیاسی و وقتی برابر گروه سنّی یا جنسی قسمت کرده و وظیفه هر یک را جداگانه برشمرده است.»[86]

تفضّل علی علمائنا بالزّهد و النّصیحة

« خدایا بر علماء ما زهد و خیر خواهی کرامت نما»

از این فقرة دعا به بعد، امام(ع) برای هر یک از اقشار مختلف جوامع اسلامی یک دعای خاصی می‌کند. اولین فقرة دعا در مورد عالمان است.

زهد" در لغت، به معنی بی اعتنایی، و زاهد کسی است که در عین کار و تلاش، به دنیا بی اعتنا باشد و در اصطلاح زهد، ضد رغبت و میل به دنیا است؛ یعنی روی گردانی از خوشی‌های دنیا و اموال و منصب‌ها و چیزهای دیگری که با مرگ زائل می‌شود.

 درصحاح اللغة آمده است: الزهد خلاف الرغبه... و الزهید القلیل... خُذْ زهدَ مایکفیک ای قدر ما یکفیک«
زهد بر خلاف رغبت ... و زهید به معنای قلیل و ناچیز است... [وقتی گفته می­شود] خذ زهد مایکفیک یعنی مقدار کفایت را اخذ کن.

صاحب مجمع البحرین که با عنایت ویژه به کتاب و سنت مفردات را معنی نموده در معنای زهد، اعراض و ترک را نیز لحاظ کرده است زهد فی الشی بالکسر زهداً و زهادةً ترکه و اعرض عنه» ؛ در چیزی زهد ورزید، آنرا ترک نمود و از آن روی گردانید.

از مجموع تعاریف اهل لغت استفاده می شود که در معنای زهد، علاوه بر بی رغبتی؛  قلت و قدر کفایت نیز لحاظ شده است.

ملامحمد مهدی نراقی رحمه الله در جامع السعادات می نویسد: زهد، آن گاه تحقق می یابد که شخص توانایی بهره مندی از دنیا و نعمت های آن را داشته باشد و آن گاه آن را رها سازد. انگیزه ترک دنیا هم، پستی و بی ارزشی آن، در مقایسه با خدا و آخرت باشد. در غیر این صورت، صفت زهد، تحقق نمی یابد.

باید گفت فقط بی علاقه بودن به دنیا و نعمت های آن سبب زهد نمی شود، بلکه فرد باید این بی علاقه بودن را در رفتار و کردارش نیز آشکار سازد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نیز در حدیثی، زاهد را این گونه معرفی می کند:

زاهد کسی است که هنگام دست یابی به موارد مشروع و حلال، خود را گم نکند و در صورت فراهم آمدن زمینه ارتکاب حرام، صبر و خویشتنداری را از دست ندهد و دست به گناه نزند.

حضرت امام خمینی(ره) در این مقام فرموده اند: «زهد اصطلاحی اگر عبارت باشد از ترک دنیا برای رسیدن به آخرت از اعمال جوارحی محسوب می شود و اگر عبادت باشد از بی رغبتی و بی میلی به دنیا که ملازم باشد با ترک آن از اعمال جوانحی محسوب می شود» 

مرحوم مطهری در تعریف زهد آورده است: «حقیقت این است که زهد عبارت است از ترک و بی اعتنای بر امور دنیا در مقابل یک حقیقت دیگر که آن خدا یا آخرت یا شرافت و یا آزادی و یا مساوات و یا چیز دیگر است و این ترک زندگی نیست بلکه ترک یک نوع زندگی یعنی لذت گرایی و انتخاب نوع دیگر از زندگی است»

بیان استاد جوادی این گونه است: «علما به ویژه عالمان علوم الهی و پاسداران حریم دین، پیشگامان صلاح و سداد امّت اند، از این رو نقش مؤثری در زمینه سازی ظهور آخرین حجّـت الهی (عج) بر عهده دارند که پرداختن به وظایف این گروه فرهیخته، در آغاز بخش های مرتبط با وظایف گروه ها، حاکی از اهمیت وظیفه آنان و نقش مؤثرشان در اصلاح فرهنگ انتظار و هدایت منتظران است. دو وظیفة عمدة دانشمندان عبارت است از:

أ. زهد: دنیا طلبی و رغبت باطنی به آنچه وابسته به دنیاست بزرگ ترین آفت دانشمندان است[87]، از همین رو بایسته است دانشمندان بکوشند تا ملکة زهد و بی رغبتی به زینت های حقیقی و اعتباری دنیا را در خویش تقویت کنند، به گونه ای که در باطن به دنیا و متعلقاتش بی میل شوند و زندگی دنیا را جز برای آباد ساختن آخرت نخواهند و بدین وسیله زمینه ساز اصلاح خویش و تصحیح رفتار امّـت منتظر گردند: و  تفضّل علی علمائنا بالزهد.

ب: نصیحت: واژة «نُصح» به معنی خلوص تمام و نزاهت از هر شائبه و ناخالصی است. از این بخش نورانی چنین بر می آید که دانشمندان باید هم در اندیشه و قول و فعل خویش از هر شائبه آلوده کننده ای پیراسته باشند و هم با یکرنگی و خلوص خیرخواه امّت باشند و جز به خیر و صلاح آنان نیندیشند، سخن نگویند و کار نکنند. چنین عالمانی از انتظار راستین برخوردارند، زیرا امام منتظر آنان در زهد و نصیحت برترین انسان عصر خویش است و آن که با امامش سنخیّـت ندارد، منتظر او نیست: و النصیحة.»[88]

و عَلی المُتعلّمین بالجُّهد و الرَّغبَه

«بر دانش آموزان کوشش و شوق تفضل کن»

امام صادق(ع) آن گاه که جنود (لشکر) عقل و جهل را بر می شمرد، نشاط و شادابی را لشکر عقل و کسالت را لشکر جهل برمی شمرد،[89] و به همین جهت در دعایی از کسالت و ناتوانی به خدا پناه می برد: «اللهم نی أعوذبک من الکسل والهرم»[90]

در کتاب های روایی هم باب مستقلی با عنوان «باب کراهه الکسل» ذکر شده و روایاتی در مذمت کسالت و تنبلی آورده اند.

امام کاظم(ع) می فرماید: پدرم خطاب به بعضی از فرزندانش چنین فرمود: «یاک و الکسل و الضجر فانهما یمنعانک من حظک من الدنیا و الآخره ؛ از بی حوصلگی و کسالت به دورباش که این دو، مانع بهره مندی از دنیا و آخرت خواهند بود.»[91]

امام علی(ع) می فرماید: «آنگاه که اشیاء با یکدیگر جفت شدند،» «کسالت» و «عجز» نیز با یکدیگر ازدواج کردند و فرزندی به نام «فقر» به دنیا آمد.[92] 
در وصایای پیامبر(ص) به علی(ع) آمده است:
«یا علی! از دو خصلت بپرهیز: کسالت و بی حوصلگی! چرا که در این صورت، قدرت بر ادای حق نخواهی داشت و راحتی را از دست خواهی داد»[93]
امام صادق(ع) هم فرمود: «یّاک و الضجر و الکسل نهما مفتاح سوء. انه من کسل لم یؤد حقاً و من ضجر لم یصبر علی حق؛ از بی حوصلگی و کسالت به دور باش که این دو، کلید هر بدی است؛ چرا که کسالت مانع از اقدام به کارها و بی حوصلگی از بین برنده استقامت خواهد بود.»[94]

امیرالمؤمنان(ع) فرمود: «آفه النجح الکسل؛ آفت پیروزی و موفقیت، کسالت است»[95] ونیز همان حضرت یکی از ویژگی های متقین را، حریص بودن بر علم می داند «و حرصاً فی علم»[96]

حضرت استاد جوادی آملی (حفظه الله) وظایف دانشجویان(متعلمین) را اینگونه می­نگارند: «دومین گروهی که تأثیر شگرفی در هدایت امّت اسلامی دارند دانشجویان به ویژه طالبان علوم و معارف وحیانی اند. این گروه که زمینه ساز نهادینه شدن فرهنگ انتظار و اصلاح زمینه ظهورند وظایفی دارند:

أ. تلاش در راه علم اندوزی: جهد یعنی به کار بستن تمام توان و کوشش نهایی انسان در مسیر رسیدن به مقصود. طالب دانش باید تمام کوشش خویش را در راه علم اندوزی به کار گیرد. فرد یا جامعه جاهل، به مراتب حقیقی انتظار دست نمی یابد و نمی تواند زمینه ساز ظهور امامی باشد که خود خزانه علم الهی است: و خزّان العلم[97]، از این رو کوشش در علم اندوزی از وظایف منتظران راستین آن امام همام (عج) به ویژه طلاب و دانشجویان است: و علی المتعلّمین بالجهد.

ب. رغبت در کسب علم: رغبت، تمایل اکید و میل شدید است. از دیگر صفات دانشجوی منتظر داشتن میل شدید به اندوختن علم و تجهیز به آخرین دستاوردهای علمی و فکری و نیز تولید دانش و اندیشه است. از این بخش دانسته می شود وظیفه بایسته دانشجویان و طلاب منتظر، تلاش برای فراگیری از سیر میل و رغبت قلبی است، چون تلاش بی رغبت، به سردی و سستی می گراید و متوفق و خاموش می شود: و الرّغبة.»[98]

و علی المستمعین بالإتّباع و الموعظ

« بر شنوندگان پیروی و پند گیری تفضل نما»

حضرت  استاد جوادی آملی در شرح این فراز به نکاتی اشاره دارند: «از مردمی که نه در سلک علما هستند و نه در زمرة دانشجویان، با ظرافتی خاص به «مستمعین» یاد شده است، تا بفهمانند اگر کسی از دو گروه مذکور نیست برای سعادتمندی راهی جز گوش سپردن و متابعت از راه شناسان ندارند. وظیفة خطیر و راه منحصر هدایت این گروه در دو عنوان کلی بدین شکل بیان گردیده است:

أ. اتّباع:

اقتضای معنای متابعت، حرکت همراه با میل و اراده در پشت سر کسی یا چیزی است؛ خواه در عمل تابع او گردد یا در فکر و نظر، بنابراین نخستین وصف از ویژگی های انتظار راستین اهل استماع آن است که با میل و رغبت در پی دین شناسان و عالمان ربّانی که مقصد و مقصود اوامر معصوم (ع) را می شناسند حرکت کنند و از مسیر نورانی قرآن و عترت منحرف نشوند: و علی المستمعین بالاتّباع.

ب. موعظه:

واژه موعظه به منای ارشاد به حق از راه تذکره های مفید و اثر گذار است؛ لیکن به قرینه مقام و نیز قرائن لفظی چون «مستمعین» و «اتباع» چنین فهمیده می شود که موعظه در اینجا به معنای «اتعاظ» یعنی پندپذیری و قبول ارشاد است. بر این اساس منتظران مستمع باید قلب خویش را بر  سخنان حکیمانه عالمان ربّانی که برگرفته از معارف ناب قرآن و عترت است بگشایند: و الموعظة.»[99]

اصل (اتباع) کسی را تعقیب و دنبال نمودن است و نیز این کلمه در(پیروی از) دین و عقل و عمل (فردی) نیز بکاربرده می شود.

مفسرین در قرآن (اتباع) را به همین دو معنی ترجمه وتفسیر نمودند:

به معنای تعقیب و دنبال نمودن در قرآن این چنین آمده: فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ ... (سوره طه آیه 78﴾ یعنی : پس فرعون با لشکریانش آنها را دنبال وتعقیب کرد. ومانند آیه : فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ  (سوره شعراء، آیه60) یعنی : پس هنگام برآمدن آفتاب آنها را تعقیب و دنبال کردند .

وبه معنای دوم یعنی (پیروی نمودن از فردی) آمده همانند:«إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ»

عَلَى‏ مَرْضَى‏ الْمُسْلِمِینَ‏ بِالشِّفَاءِ وَ الرَّاحَةِ

«بر بیماران درمان و آسایش کرامت نما»

به فکر گرفتاران بودن به صورت کلی وبه صورت خاص مریضان جسمی و روحی ونیز اموات که دستشان از دنیا کوتاه است، خصلت پسندیده­ای است که از ناحیه امام در این دعا به ما آموزش داده می­شود.

برخی مراد از مسلمین را مومنین و شیعیان و در نهایت فاسقان از اثنی عشریه گرفته­اند چون وجهی برای دعای امام وطلب رحمت و مغفرت نسبت به اموات مخالفین نمی­بینند اما با توجه به رافت امام و وسعت دامنه محبت امام، این تنگ نظری جایگاه ندارد و کلام امام بر ظاهرش حمل می­شود واشکالی نیست که در این دو فراز دامنه دعای امام فراتر رفته و شامل امت پیامبر گردد.

امام زمان علیه السلام در دعای دیگری برای شفای مرضای مومنین ومومنات دعا می­کنند ومی­فرمایند: «تَفَضَّلْ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْغَنَاءِ وَ الثَّرْوَةِ وَ عَلَى مَرْضَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالشِّفَاءِ وَ الصِّحَّةِ»[100]  این دعای مختصر که با عبارت: إِلَهِی بِحَقِّ مَنْ نَاجَاکَ وَ بِحَقِّ مَنْ دَعَاکَ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ شروع می­شود را سید بن طاووس در مهج الدعوات نقل نموده و آن را به حضرت حجة نسبت می­دهد.[101] در ادامه ایشان ادعا می­کند که دعا را در سحر­گاه شب چهارشنبه، سیزدهم ماه ذی القعده­ی سال 638  ازحضرت در سامرا شنیده و حفظ کرده است.[102]   

چه بسیار افرادی که با دعای حضرت شفا یافته­اند واز امراض جسمی راحت شده­اند و چه بسیار امراض وبلاهایی که از جامعه مسلمین به واسطه همین دعای حضرت، دفع شده است لذا وظیفه انسانی واسلامی حکم می­کند که شکر گذار این نعمت عظما بوده و ما هم به صورت فردی و اجتماعی برای سلامتی و طول عمر حضرت دعا کنیم.

رافت ومهربانی امام در حق شیعیانشان  به حدی است که از مریض شدن آنها رنج برده و حتی مریض می­شوند. در کتاب بصائر الدرجات بابی است که ائمه در حالی که غائب­اند می­دانند کدام یک از شیعیانشان مریض شده و اندوه گین می­شوند و برای شفاء آنها دعا می­کنند:

«1- حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنِی الشَّامِیُّ عَنْ أَبِی دَاوُدَ السَّبِیعِیِّ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ عَنْ رُمَیْلَةَ قَالَ: وُعِکْتُ وَعَکاً شَدِیداً  فِی زَمَانِ‏ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَوَجَدْتُ مِنْ نَفْسِی خِفَّةً فِی یَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ قُلْتُ لَا أَعْرِفُ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنْ أَنْ أُفِیضَ عَلَى نَفْسِی مِنَ الْمَاءِ وَ أُصَلِّیَ خَلْفَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَفَعَلْتُ ثُمَّ جِئْتُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَلَمَّا صَعِدَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع الْمِنْبَرَ عَادَ عَلَیَّ ذَلِکَ الْوَعْکُ فَلَمَّا انْصَرَفَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ دَخَلَ الْقَصْرَ دَخَلْتُ مَعَهُ فَقَالَ یَا رُمَیْلَةُ رَأَیْتُکَ وَ أَنْتَ مُتَشَبِّکٌ بَعْضُکَ‏ فِی بَعْضٍ فَقُلْتُ نَعَمْ وَ قَصَصْتُ عَلَیْهِ الْقِصَّةَ الَّتِی کُنْتُ فِیهَا وَ الَّذِی حَمَلَنِی عَلَى الرَّغْبَةِ فِی الصَّلَاةِ خَلْفَهُ فَقَالَ یَا رُمَیْلَةُ لَیْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ یَمْرَضُ إِلَّا مَرِضْنَا بِمَرَضِهِ وَ لَا یَحْزُنُ إِلَّا حَزِنَّا بِحُزْنِهِ وَ لَا یَدْعُو إِلَّا أَمَّنَّا لِدُعَائِهِ وَ لَا یَسْکُتُ إِلَّا دَعَوْنَا لَهُ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاکَ هَذَا لِمَنْ مَعَکَ فِی الْقَصْرِ أَ رَأَیْتَ مَنْ کَانَ فِی أَطْرَافِ الْأَرْضِ قَالَ یَا رُمَیْلَةُ لَیْسَ یَغِیبُ عَنَّا مُؤْمِنٌ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا فِی غَرْبِهَا.

2- حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَیْفٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ الْکَرِیمِ بْنُ عَمْرٍو عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ الشَّامِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بَلَغَنِی عَنْ عَمْرِو بْنِ إِسْحَاقَ حَدِیثٌ فَقَالَ أَعْرِضْهُ قَالَ دَخَلَ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَرَأَى صُفْرَةً فِی وَجْهِهِ قَالَ مَا هَذِهِ الصُّفْرَةُ فَذَکَرَ وَجَعاً بِهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ ع إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِکُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِکُمْ وَ نَمْرَضُ لِمَرَضِکُمْ وَ نَدْعُو لَکُمْ فَتَدْعُونَ فَنُؤَمِّنُ قَالَ عَمْرٌو قَدْ عَرَفْتُ مَا قُلْتَ وَ لَکِنْ کَیْفَ نَدْعُو فَتُؤَمِّنُ فَقَالَ إِنَّا سَوَاءٌ عَلَیْنَا الْبَادِی وَ الْحَاضِرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَدَقَ عَمْرٌو.»[103]

وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَة

«بر مردگانشان مهربانی و رحمت تفضل کن»

گستردگی رافت امام به حدی است که عالم برزخ و حتی قیامت را پوشش می­دهد لذا انسان بعد از مرگ آثار دعای امام را با تمام وجود درک می­کند. این شفقت امام از طلب رافت او ازخداوند در حق اموات کشف می­شود.

- وَ رَوَى أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ‏: « لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ یَکُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْکَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ وَ... وَ یَکُونُ أَوْلَى بِالنَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَشْفَقَ‏ عَلَیْهِمْ‏ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ یَکُونُ أَشَدَّ النَّاسِ تَوَاضُعاً لِلَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ یَکُونُ آخَذَ النَّاسِ بِمَا یَأْمُرُ بِهِ وَ أَکَفَ‏ النَّاسِ عَمَّا یَنْهَى عَنْهُ وَ یَکُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّى إِنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَى صَخْرَةٍ لَانْشَقَّتْ بِنِصْفَیْنِ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ سَیْفُهُ ذُو الْفَقَارِ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ صَحِیفَةٌ یَکُونُ فِیهَا أَسْمَاءُ شِیعَتِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ صَحِیفَةٌ فِیهَا أَسْمَاءُ أَعْدَائِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ تَکُونُ عِنْدَهُ الْجَامِعَةُ وَ هِیَ صَحِیفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِیهَا جَمِیعُ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ وُلْدُ آدَمَ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ الْجَفْرُ الْأَکْبَرُ وَ الْأَصْغَرُ إِهَابُ مَاعِزٍ وَ إِهَابُ کَبْشٍ فِیهِمَا جَمِیعُ الْعُلُومِ حَتَّى أَرْشِ الْخَدْشِ وَ حَتَّى الْجَلْدَةِ وَ نِصْفِ الْجَلْدَةِ وَ ثُلُثِ الْجَلْدَةِ وَ یَکُونُ عِنْدَهُ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ ع.»[104]

براساس این روایت امام از پدر ومادر بر انسانها مهربانتر است و دعای امام صددرصد مستجاب است. پس اگر دشمنان اهل بیت را استثناء کنیم، بقیه مردم مورد عنایت امام واقع می­شوند.

برخی گفته اند رافت شدیدتر از رحمت است لذا عطف رحمة بر رأفة عطف عام بر خاص است[105]بنابراین رحمت واسعه الهی از طریق امام و به واسطه دعای امام به بندگان صالح به صورت خاص وبه جمیع مومنین و مومنات و مسلمین ومسلمات به صورت عام می رسد.         

 وَ عَلَى مَشَایِخِنَا بِالْوَقَارِ وَ السَّکِینَةِ

«بر پیرمردان وقار و سنگینی ببخش»

 منظور از مشایخ به قرینه شباب و جوانان کسانی هستند که از نظر سنی بزرگترند وبه پیری رسیده­اند آنچه شایسته آنها است، وقار به معنای بزرگواری[106]وحلم وبردباری[107] و سکینه به معنای آرامش و طمانینه است. شاید تفاوت این دو واژه از آن جهت است که وقار در نفس و سکینه در اعضاء و جوارح است.

حضرت آیت الله جوادی در توضیح این فراز می­ فرمایند: «کهنسالان در هر اجتماع با کوله باری از تجربه های اندوخته و درس های آموخته از زندگی، در حرکت و تربیت جوامع نقش چشمگیری دارند. تربیت جامعه منتظر نیز از این قاعده بیرون نیست، پس شایسته است تا آنان خویش را به دو صفتی که در این دعای شریف به عنوان وصف مطلوب آنان  از خدای سبحان درخواست گردیده متصف گردانند، تا هم خود اهل انتظار راستین باشند و هم الگوی عملی دیگران

وقار به معنای متانت و سنگینی و در برابر خفّت و سبکی است. بر اساس این بخش از دعای نورانی ولیّ عصر (عج) بر کهنسالان بایسته است در اندیشه و عمل، متانت خویش را حفظ کنند و از هر عملی که از قدر آن ها بکاهد و جایگاهشان را پایین آورد بپرهیزند.

سَکینه که همانا استقرار و آرامش جسمی و روحی است، دومین صفتی است که اتصاف به آن بر اساس این دعای شریف برای کهنسالان بایسته است. اگر چه اقتضای طبیعت کهنسالی کم صبری و بی قراری است، بر پیران منتظر شایسته و بایسته است تا به هنگام غضب یا هر زمینه تحریکی دیگری که آنان را به اضطراب و بی ثباتی در گفتار و رفتار می کشاند، آرامش و وزانت خویش را حفظ کنند.

 جامعه ای که کهنسالانش به چنین اوصافی آراسته باشند و با هر مسئله ای با وقار و سَکینه رو به رو شوند، جوانانش پناهگاهی مطمئن و مهربان یافته و در پرتو شفقت آنان و با استفاده از اندوخته های ارزشمندشان مسیر بهره مندی های مادی و تکامل معنوی را به سادگی می پیمایند.»[108]

همانطور که این دو صفت زیبنده­ی بزرگان است ما هم وظیفه داریم نسبت به آنها وقور باشیم « وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُم‏»[109]  پس رعایت احترام متقابل در جامعه از انتظارات امام از ما است که باید در بین کوچک و بزرگ نهادینه شده وبه عنوان فرهنگ مهدوی به جهانیان عرضه شود.

وَ عَلَى الشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَةِ

«بر جوانان بازگشت و توبه تفضل نما»

دوره جوانی به عنوان دوره­ای پر فراز و نشیب تاثیر بسیاری در شکل دهی شخصیت هر فرد ایفا می­کند. بی­راهه هایی سر راه هر جوان وجود دارد که به خاطر بی­باکی و سرکشی، بیشتر از دیگران در معرض خطر است لذا نیازمند این است که دائما به هویت اصلی خویش برگشته و به آغوش پر مهر پروردگار خویش رجوع کند.

إنابه صرف رجوع به سمت خداوند متعال است اما توبه  یعنی بازگشت به خدا از معاصی وگناه و ذنبی که دنباله­اش گریبان انسان را می­گیرد و قطع این دنباله به آن است که عزم واراده کند دوباره سمت آن نرود ودر پی تدارک آنچه از دست داده است، باشد.  

امام که عالِم به اسرار عالَم است و از دایه مهربان­تر بر ما است، برای جوانان داروی روح بخش جوانی را از خالق انسان طلب می­کند تا مرهمی بر زخمهای این دوره بوده و کام تشنه او را از این سرچشمه­ی گوارا سیراب کند. بر خلاف تصور ما که توبه را مناسب با سن پیری می­دانیم، امام توبه برای جوانان را می­پسندد همچنانکه خداوند متعال آن را دوست می­دارد: «مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ شَابٍ‏ تَائِب»‏[110] ونیز َ« التَّوْبَةُ حَسَنَةٌ وَ هِیَ مِنَ الشَّابِ‏ أَحْسَن»[111]

بر طبق کلام استاد جوادی آملی(حفظه الله): « جوانان از سویی سرمایه های اساسی هر اجتماع و از طرفی آینده سازان آن هستند و در اندیشه دینی از اهمیت والایی برخوردارند. این اهمیت و جایگاه خاص اقتضا می کند از آنان در برابر آفات روحی و دام وساوس شیطانی با حساسیتی ویژه محافظت شود. طبیعت پر انرژی جوان که بهترین ابزار صعود او به درجات والای مادی و معنوی است اگر به فرمان عقل درنیاید، خود سرچشمه فسادگری می شود که نیروی جوانی را به بیراهه می برد و ضایع می کند.

ارتباط دائمی با خدای بزرگ و مراقبت همیشگی، بهترین راه صیانت از نعمت جوانی است. آنچه در این فقرات دعا وصف جوانان منتظر خوانده شده ابزار والای صیانت از این نعمت بزرگ الهی است.

 انابه روی گرداندن از غیر خدا و توجّه تامّ به خدای سبحان است. جوانان منتظر باید با تهذیب و تزکیه نفس، ساحت اندیشه و انگیزه شان را از هر چه غیر خداست منزّه کنند و با اِعراض از هر مقصد و مقصودی جز خدا،‌ چهرة جان خویش را به سوی خدای بزرگ معطوف دارند و برای او خالص شوند.

طبیعت پرشور جوان، احتمال راهزنی شیطان و افتادن به دام گناه را در این دوران افزایش می دهد، از این رو بایسته است که جوانان منتظر نظارت دائم و مراقبت مستمر بر اعمال و افکار خویش داشته باشند و اگر خدای نخواسته بر اثر غفلت، گناهی مرتکب شدند، با توبه و بازگشت به سوی خدا جان خویش را به دریای بی کران رحمت الهی سپرده و به آب توبه شست و شو دهند و خویش را از دام تلبیسات ابلیس برهانند.

گفتنی است انابه و توبه برای هر کس و در هر جایگاه سنّی و اجتماعی ضروری است؛ اما شرایط دوران جوانی بیشتر مقتضی آن است.»[112]

پیوند جوان با معنویات

با توجه به فطرت بی­آلایش جوان، گرایش او به معنویات وماورای طبیعت بیشتر از دیگران است و برای آنکه در پاسخ به این نیاز فطری­اش دچار انحراف نشود، هر لحظه نیازمند آن است از خالق خویش استمداد نماید. حضور هفتاد درصدی جوانان در مراسماتی مانند اعتکاف نشان از روح تشنه جوانی به معنویات است.

در روایات توجه خاصی به جوانان شده؛ چه اینکه جوان مورد عنایت خداوند است. امام صادق(ع) خطاب به برخی از یارانش فرمود: «أما علمت أن الله تعالی یکرم الشباب منکم، آیا نمی دانید که خداوند جوانان شما را گرامی می دارد؟ »[113] 
جوانی، زمان شکل گیری شخصیت است و بدین سبب امامان معصوم تأکید بر انس جوانان با قرآن دارند. امام صادق(ع) می فرماید: «جوان مؤمنی که قرآن می خواند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته می شود و خداوند او را با ابرار قرار می دهد»[114] راه فهم صحیح قرآن در پیوند با مفسران واقعی قرآن و ناطقان قرآن است.

جوان جامعه مهدوی می­یابد که راه صحیح ارتبات با پروردگار از مَجرا و کانال امام امکان پذیر است لذا تمام همت خود را در جهت رضایت امام مبذول داشته تا با رضایت امام زمان خویش رضایت خداوند را بدست آورد.

پویایی و خستگی ناپذیری

آنچه ضامن حفظ شادابی و طراوت نیروی جوانی است، روحیه امیدواری و تلاش برای آینده­ای بهتر و زیباتر است. گناه و نافرمانی نیروی جوانی را تحلیل برده و او را از آینده ناامید می­کند. امام عصر در این دعای شریف در ضمن آموزش راه پویا ماندن، از جوانان می­خواهند که با توبه ناامیدی را از خود دور کرده وبا مجردِ  کوچکترین لغزشی در جهت جبران آن تلاش نمایند.

کسالتی که گناه با خود به دنبال می­آورد با توبه بر طرف شده و نیروی جدیدی به جسم و روان جوان می­بخشد. توبه واقعی او را در راستای اهداف امام قرار داده وبه سمت آینده­ای بهتر سوق می­دهد. جوان با بازگشت به خدا توانسته بر دیو نفس خویش فائق آید و با تداوم آن خواهد توانست بر شیطان ظفر یابد.

توبه انسان را از جرگه لشکریان شیطان خارج نموده ودر زمره یاران امام قرار می­دهد پس در واقع این دعای امام طلب یاری از جوانان است. جوان می­تواند با بندگی خداوند به اعلا درجه بندگی که یاری امام باشد، برسد و نقطه آغاز این راه إنابه و تداوم آن با توبه است.

وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَیَاءِ وَ الْعِفَّة

«بر زنان شرم و عفت عنایت کن»

راغب اصفهانی در بیان معنای عفت و عفاف می گوید :«حصول حالت لنفسه تمتنع بها عن غلبه الشهوه» یعنی عفاف عبارت است ازحالتی ،برای نفس آدمی که در پرتو این حالت و صفت نفسانی ،انسان،از این که مغلوب شهوات خود بشود، باز داشته می شود.

زنان در سلامت و پاکی جامعه نقش مهمی دارند تا آنجا که پاک ماندن جوانان به حیا و عفت زنان در اجتماع گره خورده است. حیاء چیزی است که ایمان با آن سنجش می­شود « عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَهُ»[115] و اگر چه تفاوتی بین زن ومرد در مزیّن شدن به آن نیست اما بر زنان نیکوتر است « ألْحَیَاءُ حَسَنٌ وَ هُوَ مِنَ النِّسَاءِ أَحْسَن‏ »[116]

جامعه­ ای که در اثر بی­عفتی گرفتار شهوترانی شده باشد، راه به خیر وصلاح نخواهد برد، تا چه رسد که بخواهد اصلاحگر جوامع دیگر باشد. پس زنان با رعایت حریم­ها و عفت و پاکدامنی می­توانند منشا تحول بزرگی در اجتماع باشند و امام در این فراز از دعا راه اصلاح جامعه را نشان داده وگویا از زنان جامعه ایمانی درخواست می­کند که منشا این تحول بوده ودر این راستا تلاش نمایند.

حیاء در قرآن : 1- حیاء در زبان : «سوره انعام آیه 108 »    2-حیاء در راه رفتن :«سوره قصص آیه 25»    3- حیاء درطرز سخن گفتن «سوره اعراب آیه 33»     4- حیاء در شرکت در مجالس مهمانی  :«سوره اعراب آیه 53»     5- حیاء در نگاه کردن : «سوره نور آیه 30و 31»       6- حیاء در امور اقتصادی : «سوره بقره آیه 273»     7- حیاء در ورود به منازل :«سوره نور آیه 58و59»

حضرت آیت الله جوادی در ادامه شرح دعا می­فرمایند: «زن ها بخشی مهم از جامعه اسلامی اند از آن رو که سهمی در خور از آرامش و امنیت روانی جامعه وامدار نقش بی نظیر زنان است؛ نیز صلاح نسل امروز و سداد نسل فردا در گرو صلاح و سداد آن هاست. آفت بزرگی که می تواند مانع کارکرد اساسی و ثمر بخش این بخش از اجتماع شود و آنان را که قادرند عامل سعادت فرد و جامعه باشند به ابزار انحطاط خویش و جامعه­شان بدل کند، همانا فقدان صفت هایی است که امام عصر (عج) آن ها را بایسته زنان امّت مهدوی می داند و آراستگی به آن صفات را از درگاه عزّ ربوبی برایشان درخواست می کند:

أ.حیاء: حیا به معنای مراقبت از نفس در برابر هر نوع آلودگی و زشتی و عیب است. بانوان منتظر، امانتداران مظهریت اسمای جمالی خداوندند. آنان باید این امانت الهی را پاس دارند و خویش را در برابر وسوسه های شیاطین ظاهری و باطنی که می کوشند تا با شکستن حریم شرع، عقل و اخلاق، این امانت بزرگ الهی را ضایع کنند، حفظ و مراقبت کنند تا به دام شیطان نیفتند، که هر سخن یا عمل بر خلاف موازین آموزه های ناب قرآن و عترت، به منقصت، کدورت و تاریکی جان انسان می انجامد و از دام های شیطان به شمار می آید: و علی النساء بالحیاء.

ب. عفت: بانوان منتظر آخرین حجت خداوند (عج) پاسدار حریم عفت اند. حفظ عفت، یعنی نگهداشتن نفس از تمایلات و شهوات نفسانی، فضیلت والای بانوان اهل انتظار است. بسا که جاهلیت مدرن روزگار ما تمایلات و هواهای نفسانی را دامن بزنند و شهوات را برای انسان زینت دهند؛ اما بر بانوان منتظر شایسته است که با نگهبانی از حریم عفت خویش زمینه اعتلای روح خویش را فراهم آورند و از پیروی وسوسه های نفسانی و شیطانی احتراز کنند و هیچ زینتی را برون از حوزه جانشان و هیچ افتخاری را برتر از حفظ گوهر الهی وجودشان نشناسند: و العفة.

تذکّر: بیان این دو صفت در شمار وظایف بانوان اهل انتظار به معنای اختصاص این فضایل به بانوان نیست؛ بلکه اوصاف ارزشمند حیا و عفت بر هر فردی زیبنده است و برای زنان زیبنده تر.»[117]

وَ عَلَى الْأَغْنِیَاءِ بِالتَّوَاضُعِ وَ السَّعَةِ

«بر توانگران تواضع و وسعت در بخشش کرم نما»

در شرع مقدس غنی به شخصی گفته می­شود که خرجی سالیانه خود و خانواده­اش را داشته باشد ویا با شغلی که دارد، بتواند آن را بدست آورد و فقیر کسی است که این مقدار را نداشته و نتواند کسب نماید اما در عرف غنی و ثروتمند کسی است که چندین برابر این مقدار و حتی فراتر از عمر طبیعی یک انسان اموال و ثروت داشته باشد پس در نگاه عرف غنیِ شرعی ثروتمند نیست.

بنای فرهنگ اسلامی بر ثروت اندوزی و تفاخر به مال و ثروت نیست علاوه بر آنکه اگر هدف و مقصد قرار گیرد مذموم شمرده شده است. در قرآن به انفاق از آنچه روزی انسان شده است، توصیه فراوان گردیده است که نشان­دهنده آن است که انفاق اختصاص به اغنیاء ندارد بلکه فقیر هم می­تواند با انفاق بخشی از روزی خود درهای رحمت الهی را بروی خود بگشاید.

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏« إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى الْمَالُ‏ مَالِی‏ وَ الْفُقَرَاءُ عِیَالِی وَ الْأَغْنِیَاءُ وُکَلَائِی فَمَنْ بَخِلَ بِمَالِی عَلَى عِیَالِی أُدْخِلُهُ النَّارَ وَ لَا أُبَالِی»[118]

«ثروتمندان، امانتداران اموال الهی و مجرای رسیدن برخی از نعمت های خداوند بر دیگران اند. میان ثروتمندان جامعة اسلامی که در انتظار مهدی موعود موجود (عج) به سر می برند و متکاثران مال اندوزی که اموال و تجارتشان را از خداوند بیشتر دوست می دارند[119] فاصلة بسیاری است. ثروتمندان منتظر به اوصاف ذیل آراسته اند:

أ. تواضع: استکبار و خود برتربینی، انسان را از خداوند غافل می کند و به ورطه هلاکت می افکند. خطر ابتلا به این آفت، زمانی جدّی تر می شود که انسانی بر اثر توانایی و تموّل خدادادی، قارونی و فرعونی بیندیشد،‌ ثروت را دستاورد تلاش های خویش و قدرت را محصول توانایی تدبیرش بپندارد، از این رو ثروتمندانی که در انتظار آخرین پرچمدار اندیشه توحیدی به سر می برند می بایست بکوشند تا هرچه بیشتر به صفت تواضع درآیند؛ بدین معنا که از درون و بیرون نفس خویش را در مرتبة فرو دست تری که همانا فقر محض نسبت به ایزد متعالی است بشناسند و ثروت خود را از آن خدا دانسته و خویش را در ردیف سایر بندگان خدا ببینند: و علی الأغنیاء بالتواضع.

ب. وسعت بخشی: بر اغنیا و ثروتمندان منتظر است که به شکرانه تفضل الهی بر آن ها و به پاس بهره مندی از نعمت خدادادی مال، به دستگیری از نیازمندان و رفع مشکلات برادران و خواهران ایمانی خویش بپردازند. نه تنها حقوق شرعی خویش چون خمس و زکات و... را ادا کنند، با شناسایی نیازمندان بکوشند در رفع تنگناهای زندگی دیگران تا می توانند مؤثر باشند: و السّعة.»[120]

وَ عَلَى الْفُقَرَاءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَنَاعَة

«بر فقیران صبر و قناعت عطا کن»

قناعت به معنای تنگ­نظری و تنبلی و سخت­گیری بر اهل وعیال نیست بلکه به معنای مناعت طبع و راضی بودن به داشته­ها و تلاش در جهت گشایش در زندگی است پس همانطور که برخوردارِ از نعمتِ بیشتر وظیفه دارد در زندگی­اش گشایش نسبت به خانواده و دیگران از جمله فقراء داشته باشد، فقیر هم با قناعت می­تواند در زندگی­اش گشایش ایجاد کند.

«وظایف اقشار آسیب پذیر: همان گونه که اغنیای امّت اسلامی موظف به تواضع و وسعت بخشیدن به سایر اهل ایمان اند، نیازمندان و اقشار آسیب پذیر نیز می باید با آراستگی به صفات ذیل، استغنای نفس خویش را حفظ و جامة انتظار راستین را به تن کنند:

أ. صبر: صبر همانا حفظ نفس از بی تابی، جزع و آشفتگی است نه خاموشی گزیدن و انفعال. بر آن دسته از منتظران راستین امام عصر (عج) که از اغنیا نیستند رواست که با پرهیز از آشفتگی و بی تابی که زمینه ساز انحراف آنان است و با آرامش نفس به امداد خداوند قادر اتکال و بر بلای مضیقه معاش صبر کنند: و علی الفقراء بالصبر.

ب. قناعت: آتش زیاده خواهی و طمع آن هنگام که با سوز تنگدستی همراه شوند، ایمان را سوزانده و بر باد می دهد و انسان را به کفر نزدیک می سازد[121] و قناعت که زندگی کردن به میزان توان و امکانات موجود است، گنج بی پایانی است که فرد را از احساس ناداری رهانیده و زمینة رشد و ارتقای او را فراهم می آورد، پس بر اقشار کم درآمدی که دل در گرو ظهور امام زمان (عج) دارند بایسته است که با تدبیر معیشت خویش بر محور قناعت، افزون بر صیانت از عزّت نفس، زمینه ساز ظهور آن حضرت باشند: والقناعة»[122]  

وَ عَلَى الْغُزَاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ

«بر جنگجویان یاری و پیروزی تفضل نما»

خداوند متعال رزمندگان اسلام را اینگونه توصیف می­کند: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ، خدا کسانى را دوست مى‏دارد که در راه او، در یک صف، چنان نبرد مى‏کنند که گویى بنیادى پولادینند.»‏[123]

برطبق آیه 65 از سوره انفال مومنین وظیفه دارند منتظرِ برابرى قوا نباشند: در این آیه و آیه بعد نیز دستورات نظامى و احکام جهاد اسلامى تعقیب مى‏شود. نخست به رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله دستور مى‏دهد که «اى پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن»! (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتالِ).

آیه فوق اهمیت تبلیغ و تقویت هر چه بیشتر روحیه سربازان را به عنوان یک دستور اسلامى روشن مى‏سازد و به دنبال آن دستور دومى مى‏دهد و مى‏گوید: «اگر از شما بیست نفر سرباز با استقامت باشند بر دویست نفر غلبه خواهند کرد و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از کافران غلبه مى‏کنند» (إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا).

و به این ترتیب مسلمانان نباید منتظر این باشند که از نظر نفرات جنگى با دشمن در یک سطح مساوى قرار گیرند بلکه حتى اگر عدد آنها یک دهم نفرات دشمن باشد باز وظیفه جهاد بر آنها فرض است. سپس اشاره به علت این حکم کرده، مى‏گوید: «این به خاطر آن است که دشمنان بى‏ایمان شما جمعیتى هستند که نمى‏فهمند» (بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ).}[124]

در کلام امیرالمومنین لشکریان الهی اینگونه­ توصیف شده­اند: « فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ‏ الرَّعِیَّةِ وَ زَیْنُ الْوُلَاةِ وَ عِزُّ الدِّینِ وَ سُبُلُ‏ الْأَمْنِ وَ لَیْسَ تَقُومُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِهِم»[125]همچنین امام زین العابدین در حق آنها اینچنین دعا می­فرمایند: «وَ أَیِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِک‏... وَ کَثِّرْ عِدَّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُم‏... وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِی الْمَکْر... وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِی الْمَکْر»[126]

وظایف غزاة که از آنها تعبیر به نیروهای نظامی شده است در کلام آیت الله جوادی اینگونه است: « نیروهای نظامی، حافظان حدود و ثغور ملت اسلام و مدافعان کیان نظام اسلامی‏اند که وظیفه آنان در عصر انتظار فَرَج چنین بازگو گردیده است:

أ. نصر: بر اساس اندیشه توحیدی، هر فتح و نَصری از خدا و به اذن اوست: (ومَا النَّصرُ اِلاّمِن عِندِ اللهِ العَزیزِ الحَکیم)[127] و نیز یاری الهی همواره با کسانی است که دین الهی را کمک داده و در حراست و ترویج آن می‏کوشند: (اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم).[128] بر این پایه، اولین وظیفه نیروهای نظامی تلاش در جهت تقویت و دفاع از کیان دین است تا از این راه از نصرت خدای سبحان برخوردار گردند: و علی الغزاة بالنصر.

ب. غلبه: برتری قدرتمندانه بر آنان که در برابر اندیشه توحیدی به معارضه برمی‏خیزند، خواسته حضرت بقیةالله(عج) است. بر اساس این فقره از دعا از سویی، تلاش در جهت دستیابی به توانایی‏های تکنیکی و تاکتیکی و آخرین دستاوردهای دفاعی و از طرفی کوشش در جهت تقویت ایمان و صبر و استقامت، وظیفه گروه‏های نظامی در عصر غیبت است، همان‏گونه که آیاتی از قرآن کریم نیز بر این آموزه دلالت دارد: (واَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ ومِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وعَدُوَّکُم)[129] »[130]

وَ عَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلَاصِ وَ الرَّاحَةِ

بر اسیران رهائی و آسودگی کرم نما»

  الراحة: به معنی زوال التعب و المشقة یعنی برطرف شدن سختی ومشقت است. در این فراز منظور اسیران در بند دشمنا ن دین هستند. آن آزادمردانی که برای اعتلای اهداف اسلام وتامین آسایش وآرامش جامعه ی مسلمین،رنج زندان وآلام آنرا به جان خریده اند. امام زمان در این بخش از دعا بویژه آنانرا مورد عنایت ویژه ی خویش قرار داده اند تا علاوه بر خیر خواهی نسبت به ایشان فدیگران را نیز متوجه ی مقام والای اسرا نماید تا مبادا کسی آنها را فراموش نماید.

«فقدان اسیر و زندانی از امور مطلوب امام عصر(عج) است. بر این اساس می‏توان گفت: چاره‏جویی و برنامه‏ریزی برای تأمین امنیت اجتماعی و کاستن از زمینه‏های جرم و جنایت که عامل اصلی اسارت انسان‏­هاست و نیز چاره‏جویی و کمک برای رهایی آنان که در بند هستند با پرداختن دیه، بدهی‏ها و تلاش در جهت آزادی آنانی که در چنگال دشمن اسیر آمده‏اند... از اموری است که جامعه منتظر باید به آن همّت گمارد.»[131]

وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ

«بر امیران عدل و مهرورزی تفضل کن»

وظایف حاکمان از دیدگاه استاد جوادی اینگونه است: «حاکمان و فرماندهانی که تدبیر امور مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه اسلامی را به دست گرفته‏اند نیز در زمینه‏سازی ظهور امام عصر(عج) نقش جدّی و اثرگذار دارند، لذا اهم وظایف آنان چنین بیان گردیده است:

 أ. عدالت: عدالت به معنای حرکت میان افراط و تفریط است، به گونه‏ای که هیچ زیاده و نقصی بر آن وارد نباشد. رعایت و اجرای عدالت در تمام شئون مدیریت جامعه اسلامی از وظایف سنگین حاکمان حکومت اسلامی در عصر غیبت است: و علی الاُمراء بالعدل.

ب. شفقت: دلسوزی و مدارای افراطی و نیز سختگیری و شدت افراطی، آفات اداره جامعه‏اند. بر حاکمان منتظر است که با برگزیدن رفتاری مشفقانه که دلسوزی و آسانگیری همراه صلابت و قاطعیت و قدرت است، جامعه را به سوی ظهور دولت مهدوی(عج) رهنمون شوند: والشفقة.»[132]

ویژگی ها وآثار عدل

1) صلاح مردم

امام على «ع»: صلاح مردم در اجراى عدالت است، صلاح الرّعیّة العدل.

2) خدا را امرى جز عدل و احسان نیست‏

إسماعیل بن مسلم قال: جاء رجل إلى أبی عبد اللَّه جعفر ابن محمّد الصّادق «ع» و أنا عنده فقال: یا ابن رسول اللَّه! «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ، یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ‏» و قوله: «أمر ربّی أن لا تعبدوا إلّا إیّاه»؟ فقال: نعم، لیس للَّه فی عباده أمر إلّا العدل و الإحسان. فالدّعاء من اللَّه عامّ و الهدى خاصّ،  اسماعیل بن مسلم مى‏گوید: مردى نزد امام جعفر صادق «ع» آمد، و من آنجا بودم. آن مرد (بعنوان سؤال، این دو آیه را خواند)، گفت اى پسر رسول خدا! «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ، وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏، وَ یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ، یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ‏، خدا به عدل و احسان و بخشیدن مال به خویشاوندان فرمان مى‏دهد، و از فحشاء و منکر و ستمگرى نهى مى‏کند، شما را پند مى‏دهد تا مگر پند گیرید»و نیز فرموده است: «وَ قَضى‏ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ‏، پروردگارت مقرّر داشت که جز او را نپرستید» (اینها یعنى چه؟)، امام صادق «ع» فرمود:آرى، خدا را در بندگانش امر و فرمانى جز عدل و احسان نیست. پس‏ دعوت الهى از سوى خدا عام است و پذیرش هدایت (از سوى مردم) خاص (که گروهى مى‏پذیرند و گروهى نمى‏پذیرند. »

3) میزان خداى متعال‏

امام على (ع): «عدل میزان خدا است، که آن را براى آفریدگان وضع کرده، و براى برپاداشتن حق مقرّر داشته است، پس در میزان خدا با وى مخالفت مکن، و در قلمرو سلطنت خدا با او به معارضه مپرداز. إنّ العدل میزان اللَّه، الّذی وضعه للخلق، و نصبه لإقامة الحقّ، فلا تخالفه فی میزانه، و لا تعارضه فی سلطانه.»[133]

4) آرایش ایمان‏

امام على (ع): «العدل زینة الایمان، عدالت آرایش ایمان است.»[134]

5) زنده شدن احکام‏

امام على (ع):« العدل حیاة الاحکام، عدل مایه زنده ماندن احکام است.»[135]

6) پشتوانه زندگى توده‏ها

امام على «ع»: خداوند سبحان عدل را سامان زندگى مردمان قرار داده است، جعل اللَّه سبحانه، العدل قواما للانام.[136] «العدل قوام الرّعیّة.»[137]

7) نیکوترین سیاستها

امام على «ع»: نیکوترین سیاستها اجراى عدالت است، خیر السّیاسات العدل.[138]

امام على «ع»: هیچ ریاستى، مانند عدالت در سیاست نیست، لا رئاسة، کالعدل فی السّیاسة.[139]

8) سامانبخش به زندگى همه‏

 از آن امام «ع» پرسیدند: از عدل (دادگرى) وجود (بخشندگى) کدام بهتر است؟ فرمود: عدالت هر چیز را در جاى خود مى‏نهد، و وجود هر چیز را به مصرف خود مى‏رساند. عدالت تدبیرکننده‏اى است به سود همگان، و جود امرى است خاص. پس عدل شریفتر و با فضیلتر است. سئل علیّ «ع»: ایّما أفضل، العدل أو الجود؟ فقال: العدل یضع الأمور مواضعها، و الجود یخرجها من جهتها. و العدل سائس عامّ، و الجود عارض خاصّ، فالعدل أشرفهما و أفضلهما.[140]

امام على «ع»: براى تدبیر امور مردم، اجراى عدالت کافى است. کفى بالعدل سائسا.[141]

9) آرامبخش و هماهنگ‏ساز دلها

حضرت فاطمه «س»- در خطبه مشهور خویش: «عدل را خداوند مایه آرامش دلها ساخت، و العدل تسکینا للقلوب »[142]  در کتاب «احتجاج» (1/ 134)، به جاى‏«تسکینا للقلوب»، «تنسیقا للقلوب»آمده است. و معناى این دو کلمه به یک دیگر نزدیک است، چه عدالت هم مایه تسکین (آرامش دادن به) قلوب است و هم سبب تنسیق (هماهنگ ساختن و در یک خط قرار دادن) دلها. و قلبها جز با عدل نظم و نسق و پیوستگى پیدا نمى‏کند.

10)                      تاثیر روانى در توده‏ها

امام على «ع»: مردم، توده‏هایى‏اند که اجراى عدالت آنان را به فرمانبردارى وامى‏دارد. الرّعیّة سواد یستعبدهم العدل.[143]

11)                      برانگیختن مردمان به فعّالیّت‏

امام على «ع»: بى‏میلى به کار در حکومت ظالم، به اندازه میل به کار است در حکومت عادل. إنّ الزّهد فی ولایة الظّالم، بقدر الرّغبة فی ولایة العادل.[144]

12)                      آبادانى‏

امام على «ع»: شهرها با هیچ چیز بهتر از آن آباد نمى‏شود که با عدالت. ما عمرت البلدان بمثل العدل.[145]

13)                      برکت در برکت‏

امام على «ع»: پیشواى عادل بهتر از باران پر بارش است. إمام عادل، خیر من مطر وابل.[146] امام على «ع»: زمان فرمانرواى عادل، بهترین زمانهاست. زمان العادل خیر الأزمنة.[147]

وظایف حاکم اسلامى در دستگاه ادارى‏

أ- نزدیک شدن به مردم و روى نپوشیدن از ایشان‏

قرآن:  وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ‏[148] نسبت به مؤمنان که از تو پیروى مى‏کنند فروتن باش‏

حدیث: الامام علی «ع»- من العهد الأشتری: و أمّا بعد هذا، فلا تطوّلنّ احتجابک عن‏ رعیّتک! فإنّ احتجاب الولاة عن الرعیة شعبة من الضّیق، و قلّة علم بالأمور. و الاحتجاب منهم یقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فیصغر عندهم الکبیر، و یعظم الصّغیر، و یقبح الحسن، و یحسن القبیح، و یشاب الحقّ بالباطل. و انّما الوالی بشر لا یعرف ما توارى عنه الناس به من الامور، و لیست على الحقّ سمات تعرف بها ضروب الصّدق من الکذب‏[149].

امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. مبادا که پوشیده ماندن تو از رعیتت به- درازا بکشد، زیرا که در پرده ماندن والیان از رعیت مایه در تنگنا افتادن مردم است و کم اطلاعى والى از امور. و پنهان ماندن از ایشان، سببى را که به خاطر آن از دیدن والى خود محروم مانده‏اند بر مردم پوشیده مى‏دارد، و در نتیجه، امر بزرگ در نظر ایشان کوچک مى‏نماید، و کوچک بزرگ مى‏شود، و زشت نیکو و نیکو زشت مى‏نماید، و حق به باطل آمیخته مى‏شود.والى بشر است و چون از مردمان پنهان بماند، از آگاهى نسبت به امورشان غافل مى‏شود؛ و حق‏[150] را نشانه‏هایى نیست که به وسیله آن بتوان راست و دروغ را در مورد آن از یک دیگر باز شناخت.

الامام علی «ع»- من العهد الأشتری: و اجعل لذوی الحاجات منک قسما تفرّغ لهم فیه شخصک! و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فیه للَّه الذی خلقک، و تقعد عنهم جندک و أعوانک من أحراسک و شرطک حتى یکلّمک متکلّمهم غیر متتعتع، فإنّی سمعت رسول اللَّه «ص» یقول فی غیر موطن: «لن تقدّس امّة لا یؤخذ للضعیف فیها حقّه من القویّ غیر متتعتع». ثمّ احتمل الخرق منهم و العیّ، و نحّ عنهم الضّیق و الأنف، یبسط اللَّه علیک بذلک أکناف رحمته، و یوجب لک ثواب طاعته. و أعط ما أعطیت هنیئا، و امنع فی اجمال و إعذار[151]

امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. براى کسانى که به دیدار تو نیاز دارند، زمانى را معین کن که شخص خود به سخنان ایشان گوش فرا دارى، و در مجلس عامى بنشینى، و در آن در برابر خدایى که تو را آفریده است تواضع کنى، و لشکریان و دستیاران و پاسداران خود را چنان دور کنى که صاحبان حاجت بدون احساس ترس و لرز و لکنت زبان با راحتى کامل بتوانند مطالب خود را بیان کنند، زیرا که من از پیامبر خدا «ص» بارها شنیدم که مى‏گفت: «امتى که ضعیف آن نتواند حق خویش را بى‏لکنت زبان از قوى بگیرد، قابل احترام نیست». سپس درشت گفتن و ناتوانى آنان را در بیان مطلب خود تحمل کن، با تنگ خلقى و باد بینى با مردم رو به رو مشو، تا خدا رحمت خود را بر تو بگستراند، و پاداش طاعت به تو بدهد. و آنچه را که مى‏بخشى آسان و بدون اکراه و منت ببخش، و اگر مى‏خواهى به کسى چیزى ندهى، این کار را به صورتى خوش و با عذر خواهى انجام ده.

الامام علی «ع»: أیّما وال احتجب عن حوائج الناس، احتجب اللَّه [عنه‏] یوم القیامة [و] عن حوائجه. و إن أخذ هدیّة کان غلولا، و إن أخذ رشوة فهو مشرک‏[152]. امام على «ع»: هر والى که خود را براى برنیاوردن نیازمندیهاى مردمان پوشیده بدارد، خدا در روز قیامت از او و نیازمندیهایش پوشیده خواهد ماند. و اگر هدیه قبول کند خیانت (و سرقت) کرده است، و اگر رشوه بگیرد مشرک است.

ب- راستگویى و وفاى به عهد در برابر مردم‏

قرآن:  وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ، لا یُوَلُّونَ الْأَدْبارَ، وَ کانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا[153] پیش از آن با خدا عهد کرده بودند که (در کارزار) پشت نکنند؛ خدا از عهدى که با او کرده‏اند سؤال خواهد کرد

حدیث‏: الامام علی «ع»- من العهد الاشتری: و ایّاک و المنّ على رعیّتک بإحسانک، أو التّزیّد فیما کان من فعلک، أو أن تعدهم فتتبع موعدک بخلفک؛ فإنّ المنّ یبطل الإحسان، و التّزیّد یذهب بنور الحق، و الخلف یوجب المقت عند اللَّه و الناس، قال اللَّه تعالى: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ‏[154][155].

امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. از منت نهادن بر مردم به سبب احسانى که کرده‏اى، و بزرگتر جلوه دادن کارى که انجام داده‏اى، و از خلف وعده کردن بپرهیز، زیرا که منت، احسان را باطل مى‏کند، و مبالغه و زیاد جلوه دادن چیزى حقیقت آن را تباه مى‏سازد، و خلف وعده خشم و غضب خدا را برمى‏انگیزد، خداى متعال گفته است: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ‏ خدا به سختى دشمن آن است که چیزى بگویید و به آن عمل نکنید».

ج- برابرى همه در مقابل قانون‏

قرآن‏: 1- یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏، وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا، إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ، إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ[156] اى مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و به صورت ملتها و قبیله‏ها قرار دادیم، تا یک دیگر را بشناسید، از میان شما گرامیتر در نزد خدا آن کس است که پرهیزگارتر باشد، و خدا دانا و آگاه است

2- قُلْ: یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ، وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً، وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ، فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا: اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ‏[157] بگو: اى اهل کتاب! به جانب کلمه‏اى بیایید که میان ما و شما یکسان است: اینکه جز خدا را نپرستیم، و چیزى را شریک او قرار ندهیم، و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا خدایگان نگیریم، پس اگر رویگردان شدند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم‏

حدیث‏: الامام علی «ع»- إنّ علیا «ع» لمّا حدّ النّجاشی غضب الیمانیّة، فدخل‏ طارق بن عبد اللَّه علیه فقال: یا امیر المؤمنین! ما کنّا نرى أنّ اهل المعصیة و الطاعة و اهل الفرقة و الجماعة، عند ولاة العدل و معادن الفضل سیّان فی الجزاء، حتى رأینا ما کان من صنیعک بأخی الحرث، فأوغرت صدورنا، و شتّتت أمورنا، و حملتنا على الجادّة التی کنّا نرى أنّ سبیل من رکبها النار. فقال: «وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ‏»[158]. یا أخا نهد! و هل هو الّا رجل من المسلمین؟ انتهک حرمة ما حرّم اللَّه، فأقمنا علیه حدّا کان کفارته. إن اللَّه تعالى قال: «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ، عَلى‏ أَلَّا تَعْدِلُوا، اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏»[159]. فلمّا جنّة اللیل، همس هو و النّجاشی الى معاویة ...[160] (فرارا من العدالة و الحقّ).

امام على «ع»- على، در آن هنگام که بر نجاشى (یمنى) حد جارى کرد، یمنیها خشمناک شدند، پس طارق بن عبد اللَّه نزد او آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! ما تصور نمى‏کردیم که اهل نافرمانى و فرمانبردارى و اهل پراکندگى و اجتماع، از لحاظ کیفر و مجازات در نزد والیان عادل و مردان فضیلت با یک دیگر برابر باشند، تا آنکه عملى را که در حق نجاشى انجام دادى مشاهده کردیم، سینه‏هاى ما را از کینه شعله‏ور کردى، و کار ما را پراکنده ساختى، و ما را بر راهى انداختى که تصور مى‏کردیم هر کس از آن راه برود به دوزخ خواهد رسید. على گفت: «وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ‏ آن کارى دشوار است مگر بر خاشعان و فروتنان».

اى طارق نهدى! مگر او غیر از مردى از مسلمانان است؟ حرمت آنچه را که خدا حرام کرده بود درید، ما هم حدى را که کفاره آن بود براو جارى کردیم. خداى متعال گفته است: وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلَّا تَعْدِلُوا، اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ دشمنى قومى شما را بر آن ندارد که داد نکنید، دادگر باشید که دادگرى به پرهیزگارى نزدیکتر است». پس چون شب فرا رسید، طارق و نجاشى شبانه به جانب معاویه به راه افتادند .. (تا از مساوات و عدالت فرار کرده باشند!).

الامام الصادق «ع»: قال امیر المؤمنین لعمر بن الخطّاب: ثلاث إن حفظتهنّ و عملت بهنّ کفتک ما سواهنّ، و إن ترکتهنّ لم ینفعک شی‏ء سواهن. قال: و ما هن یا ابا الحسن؟ قال: «إقامة الحدود على القریب و البعید، و الحکم بکتاب اللَّه فی الرّضا و السّخط، و القسم بالعدل بین الاحمر و الاسود». قال عمر: لعمری لقد أوجزت و أبلغت‏[161].

امام صادق «ع»: امیر المؤمنین به عمر بن خطاب گفت: سه چیز است که اگر آنها را در نظر داشته باشى و به آنها عمل کنى، تو را از پرداختن به چیزهاى دیگر بینیاز مى‏کنند، و اگر آنها را فروگذارى، چیز دیگرى براى تو سودى نخواهد داشت. پرسید: «اى ابو الحسن، آنها چیست؟» گفت: «برپاداشتن حدود بر کسان دور و نزدیک، و حکم کردن طبق کتاب خدا در حال خرسندى و خشمناکى، و تقسیم کردن عادلانه اموال میان سرخ و سیاه». عمر گفت: «به جان خودم سوگند که کوتاه گفتى و تمام گفتى».

الامام علی «ع»- من العهد الأشتری: و لا یکوننّ المحسن و المسی‏ء عندک بمنزلة سواء، فإنّ فی ذلک تزهیدا لأهل الاحسان فی الاحسان، و تدریبا لاهل الاساءة على الاساءة، و الزم کلّا منهم ما ألزم نفسه‏[162]. امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. نباید که بدکار و نکوکار نزد تو یکسان باشد، که اگر چنین شود نیکوکاران از نکوکارى دامن فرو خواهند چید، و بدکاران به بدکارى خویگر خواهند شد، بلکه در باره هر یک چنان کن که خود براى خویش خواسته است.

د- آرمانهاى انسانى و کوشش براى تثبیت آنها

قرآن‏: لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ، أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ‏[163]. خدا شما را از آن باز نمى‏دارد که با کسانى که در دین با شما به کارزار نپرداخته شما را از خانه‏هاتان بیرون نکردند، نیکویى کنید و در باره ایشان دادگر باشید، زیرا که خدا دادگران را دوست مى‏دارد

حدیث:‏ النبی «ص»- نهى ان یحلف الناس على صدقاتهم و قال: «هم فیها مأمونون». و نهى أن یثنى علیهم فی عام مرّتین .. و نهى ان یغلظ علیهم فی اخذها منهم، و ان یقهروا على ذلک، او یضربوا، او یشدّد علیهم، او یکلّفوا فوق طاقتهم. و أمر أن لا یأخذ المصدّق منهم الّا ما وجد فی ایدیهم، و أن یعدل فیهم‏[164] ..

پیامبر «ص»- از آن نهى کرد که مردمان را، به هنگام گرفتن زکات و صدقات سوگند دهند، و گفت: «آنان در این باره مورد اعتمادند». و از آن نهى کرد که در یک سال دو بار از ایشان گرفته شود .. و از آن نهى کرد که در گرفتن صدقات با مردمان درشتى کنند و به قهر و غلبه متوسل شوند، یا ایشان را بزنند یا سختگیرى کنند، یا بیش از توانایى برایشان تحمیل کنند؛ و فرمان داد که تحصیلدار صدقات جز آنچه در دست ایشان است نگیرد، و در حق ایشان به داد رفتار کند ..

الامام علی «ع»- إنّه أوصى مخنف بن سلیم الأزدی، و قد بعثه على الصدقة بوصیة طویلة، امره فیها بتقوى اللَّه ربّه فی سرائر اموره و خفیّات اعماله، و أن یتلقّاهم ببسط الوجه و لین الجانب. و أمره أن یلزم التواضع و یجتنب التکبّر، فإنّ اللَّه یرفع المتواضعین و یضع المتکبرین. ثم قال له: یا مخنف بن‏ سلیم! انّ لک فی هذه الصدقة نصیبا و حقا مفروضا، و لک فیه شرکاء: فقراء و مساکین، و غارمین، و مجاهدین، و ابناء سبیل، و مملوکین، و متألّفین، (3) و انّا موفّوک حقّک، فوفّهم حقوقهم! و إلا فإنّک من أکثر الناس یوم القیامة خصماء. و بؤسا لامرئ أن یکون خصمه مثل هؤلاء[165].

امام على «ع»- هنگامى که مخنف بن سلیم ازدى را براى تحصیلدارى زکات روانه کرد، سفارش درازى به او کرد و گفت که در کارهاى پنهانى خود از پروردگار خویش پروا کند، و با مردمان با گشاده‏رویى و نرمخویى رو به رو شود. و به او فرمان داد که فروتنى پیشه کند، و از تکبر بپرهیزد، که خدا فروتنان را برمى‏آورد و متکبران را تنزل مى‏دهد. سپس به او گفت: اى محنف بن سلیم! تو را در این صدقه بهره و حقى معین است، و شرکایى دارى که عبارتند از بینوایان و مسکینان و وامداران و مجاهدان و در راه ماندگان و بردگان و دلجویى‏شدگان.[166] ما حق تو را مى‏دهیم، تو هم حق آنان را بده، و گر نه مدعیان تو در روز باز پسین بسیار خواهند بود، و بدا به حال کسى که مدعیان او چنین کسان (بینوایان و ..) باشند.

الامام علی «ع»- من العهد الاشتری: و لیکن أبعد رعیّتک منک و أشنأهم عندک، أطلبهم لمعایب الناس، فإنّ فی الناس عیوبا، الوالی أحقّ من سترها؛ فلا تکشفنّ عمّا غاب عنک منها، فإنّما علیک تطهیر ما ظهر لک، و اللَّه یحکم على ما غاب عنک؛ فاستر العورة ما استطعت یستر اللَّه منک ما تحبّ ستره من رعیّتک. أطلق عن الناس عقدة کلّ حقد، و اقطع عنک سبب کلّ وتر، و تغاب عن کلّ ما لا یصحّ لک، و لا تعجلنّ الى تصدیق ساع، فإنّ الساعی غاشّ‏ و إن تشبّه بالناصحین‏[167].

و لا تنقض سنّة صالحة عمل بها صدور هذه الامّة، و اجتمعت بها الألفة، و صلحت علیها الرعیّة. و لا تحدثنّ سنّة تضرّ بشی‏ء من ماضی تلک السّنن فیکون الاجر لمن سنّها، و الوزر علیک بما نقضت منها.[168] و اعلم انّه لیس شی‏ء بأدعى الى حسن ظنّ وال برعیّته من احسانه الیهم، و تخفیفه المئونات علیهم، و ترک استکراهه ایّاهم على ما لیس له قبلهم. فلیکن منک فی ذلک أمر یجتمع لک به حسن الظّنّ برعیّتک؛ فإنّ حسن الظّنّ یقطع عنک نصبا طویلا. و إنّ أحقّ من حسن ظنّک به، لمن حسن بلاؤک عنده؛ و إنّ أحقّ من ساء ظنّک به، لمن ساء بلاؤک عنده‏[169].

امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. باید که دورترین رعیت تو از تو و از همه مبغوضتر در نزد تو، آن کس باشد که بیشتر عیبجویى مردمان مى‏کند. در مردمان عیبهایى است که والى از هر کس شایسته‏تر است براى پوشاندن آنها پس در صدد کشف کردن آنچه از آنها بر تو پوشیده مانده است مباش، که وظیفه تو پاک کردن عیبهایى است که آشکار شده؛ و بر آنچه از تو پوشیده مانده است خدا حکم مى‏کند، پس آنچه را که آشکار شدن آن مایه شرم است، تا آنجا که مى‏توانى، پوشیده نگاه دار، تا خدا آنچه را که دوست مى‏دارى از رعیت پوشیده ماند پوشیده نگاه دارد. عقده هر رشک را از مردمان برطرف ساز، و سبب هر دشمنى را برانداز، و از آنچه نزد تو درست نمى‏نماید تغافل کن، و به تصدیق عیبجوى مردم شتاب مکن، که سخن چین و عیبجو فریبکار است، هر چند به نصیحت گویان شباهت داشته باشد.

.. و تو خود سنت درست و شایسته‏اى را که سران این امت به ان عمل کرده‏اند، و مردمان به آن خو گرفته‏اند، و رعیت آن را پذیرفته است، نقض مکن و آن را برنینداز، و سنت تازه‏اى روى کار نیاور که به سنتهاى گذشته‏ آسیب رساند، که در آن صورت پاداش براى کسى خواهد بود که آن سنتها را گذاشته، و وبال آن مخصوص تو است که آنها را نقض کرده‏اى ..

و بدان که هیچ چیز بیشتر از احسان کردن والى در حق مردم، و کاستن هزینه‏هایى که باید بپردازند، و مطالبه نکردن چیزى که قدرت آن را ندارند، مایه خوش‏گمانى وى در حق ایشان نمى‏شود. پس چنان کن که از این راه حسن ظن نسبت به رعیت براى تو فراهم آید، که این خوش‏گمانى و حسن ظن رنج فراوانى را از تو دور مى‏کند. و شایسته‏ترین کس براى آنکه گمان نیک در حق وى داشته باشى، آن کس است که به او نیکى کرده‏اى، و سزاوارترین کس براى آنکه گمان بد در حق وى داشته باشى، آن کس است که به او بد کرده‏اى.

الامام علی «ع»- من العهد: ایّاک و الدّماء و سفکها بغیر حلّها! فإنّه لیس شی‏ء أدعى لنقمة، و لا أعظم لتبعة، و لا أحرى بزوال نعمة و انقطاع مدّة، من سفک الدّماء بغیر حقّها. و اللَّه سبحانه مبتدئ بالحکم بین العباد فیما تسافکوا من الدّماء یوم القیامة. فلا تقوّینّ سلطانک بسفک دم حرام! فإنّ ذلک ممّا یضعفه و یوهنه، بل یزیله و ینقله. و لا عذر لک عند اللَّه و لا عندی فی قتل العمد، لأنّ فیه قود البدن. و إن ابتلیت بخطإ و أفرط علیک سوطک أو یدک بالعقوبة، فإنّ فی الوکزة فما فوقها مقتلة، فلا تطمحنّ بک نخوة سلطانک عن أن تؤدّی الى أولیاء المقتول حقّهم‏[170].

امام على «ع»- از عهدنامه اشترى: .. از آن بپرهیز که خونى به ناحق ریخته شود، که هیچ چیز براى ایجاد دشمنى مؤثّرتر، و براى پدید آوردن عواقب سوء مهمتر، و براى از بین بردن نعمت و زوال حکومت درخورتر از خونریزى به ناحق نیست. خداى متعال در روز بازپسین، نخست به رسیدگى به حساب خونهاى به ناحق ریخته مى‏پردازد. پس قدرت و سلطه‏خود را به ریختن خون حرام تقویت مکن، که این کار سبب سست شدن آن خواهد شد، بلکه آن را زایل مى‏کند و قدرت را به دیگرى منتقل مى‏سازد. و در نزد خدا و من عذرى در کشتن عمد ندارى، و در برابر آن، بدن (خود تو) قصاص مى‏شود. و اگر گرفتار خطایى شدى، و تازیانه‏ات یا شمشیرت یا دستت در کیفر دادن زیاده روى کرد- زیرا که گاه مشت زدنى باعث قتل مى‏شود- مبادا غرور فرمانروایى تو را از آن باز دارد که به اولیاى شخص کشته شده حق ایشان را بپردازى.

الامام الصادق «ع»: على الامام أن یخرج المحبسین فی الدین یوم الجمعة الى الجمعة، و یوم العید الى العید، فیرسل معهم، فإذا قضوا الصّلاة و العید ردّهم الى السّجن‏[171]. امام صادق «ع»: امام (حاکم اسلامى) باید زندانیان مسلمان را، روزهاى جمعه، براى رفتن به نماز جمعه، و روزهاى عید براى رفتن به نماز عید، از زندان بیرون آورد، و به همراه مأموران گسیل دارد، تا نماز جمعه یا نماز عید را بخوانند، آنگاه به زندان بازشان گرداند.

ه- مراعات احترام افراد و نظرها و شئون ایشان و ملاطفت کردن با ایشان‏

قرآن‏: 1- فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ، وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ، فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ، فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ‏[172] (اى پیامبر!) تو به رحمت خدا با مردم نرمى کردى، و اگر بدخوى و سختدل مى‏بودى، هر آینه از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند، پس از ایشان درگذر، و برایشان آمرزش خواه، و با ایشان در کار رایزنى کن، و چون عزم کردى بر خدا توکل کن، که خدا متوکلان را دوست مى‏دارد

2- وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ، وَ یَقُولُونَ: هُوَ أُذُنٌ، قُلْ: أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ، یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ، وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ، وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏[173]. از ایشان کسانى هستند که پیامبر را مى‏آزارند و مى‏گویند که او گوش (شنواى سخن هر کس) است، بگو که گوش نیکى براى شما است، که به خدا ایمان دارد، و سخنان مؤمنان را باور مى‏کند

حدیث: ‏الامام علی «ع»- من العهد: أنصف اللَّه و أنصف الناس من نفسک و من خاصّة أهلک و من لک فیه هوى من رعیّتک، فإنّک إلّا تفعل تظلم! .. و لیکن أحبّ الامور الیک أوسطها فی الحقّ و أعمّها فی العدل، و أجمعها لرضا الرعیّة، فإنّ سخط العامّة یجحف برضا الخاصّة، و إنّ سخط الخاصّة یغتفر مع رضا العامّة. و لیس أحد من الرعیّة أثقل على الوالی مئونة فی الرّخاء، و أقلّ معونة له فی البلاء، و أکره للإنصاف، و أسأل بالإلحاف، و أقلّ شکرا عند الإعطاء، و أبطأ عذرا عند المنع، و أضعف صبرا عند ملمّات الدّهر، من أهل الخاصّة. و إنّما عمود الدین و جماع المسلمین و العدّة للأعداء، العامّة من الامّة؛ فلیکن صغوک لهم، و میلک معهم‏[174].

امام على «ع»- از عهدنامه اشترى: .. داد خدا و داد مردم را از خود و از خواص خاندان و از هر کس از رعیتت که هواخواه او هستى بده، که اگر چنین نکنى ستم کرده‏اى .. و باید که محبوبترین چیزها در نظر تو آن باشد که در معیار حق حالتى میانه داشته باشد، و از نظر عدالت همگان را شامل شود، و خرسندى رعیت را بیشتر فراهم آورد، چه خشم عامه مردم خرسندى خواص را بى‏اثر مى‏سازد، ولى خشم خاصان با وجود خرسندى عامه مردم قابل اغماض است. در ضمن، هیچ یک از افراد رعیت براى والى در هنگام راحتى پرخرجتر، و در هنگام بلا و ناراحتى کم فایده‏تر، و از داد دهى بیزارتر، و در خواهش سمجتر، و هنگام بخشش کم‏سپاستر، و هنگام جلوگیرى از بخشش عذر ناپذیرتر، و در ناراحتیهاى روزگار ناشکیباتر از خواص نیست، این است که ستون دین و مایه اجتماع مسلمانان و فراهم آورنده وسایل براى رو به رو شدن با دشمنان، همان عامه امتند، پس باید که میل تو به جانب ایشان باشد و رضاى آنان را به چنگ آورى.

الامام الصادق «ع»: الواجب على الإمام اذا نظر الى رجل یزنی او یشرب الخمر، أن یقیم علیه الحدّ. و لا یحتاج الى بیّنة مع نظره، لأنّه امین اللَّه فی خلقه. و اذا نظر الى رجل یسرق، أن یزبره و ینهاه، و یمضی و یدعه. قلت: و کیف ذلک؟ قال: لأنّ الحقّ اذا کان للَّه، فالواجب على الامام اقامته، و اذا کان للناس، فهو للناس‏[175].

و- پذیرفتن انتقاد و دورى جستن از خودرأیى‏

قرآن‏: 1- .. وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ..[176] .. (اى پیامبر!) با ایشان در کار مشورت کن ..

2- وَ إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ، أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ، فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ[177] چون به او گفته شود که از خدا بترس، حمیّت او را به گناهکارى بر مى‏انگیزد، پس جهنم او را بسنده است و آن بد جایگاهى است‏

حدیث: ‏الامام علی «ع»- من العهد الاشتری: إنّ شرّ وزرائک، من کان للأشرار قبلک وزیرا .. ثمّ لیکن آثرهم عندک، أقولهم بمرّ الحقّ لک! و اقلّهم مساعدة فیما یکون منک ممّا کره اللَّه لاولیائه، واقعا ذلک من هواک حیث وقع‏[178]  امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. بدترین وزیران تو کسانى هستند که پیش از تو وزیر اشرار بوده‏اند .. و باید که برگزیده‏ترین وزیران و همکاران در نظر تو آن کس باشد که حق تلخ را بیشتر به تو بگوید، و در کارى که مخالف رضاى خدا است کمتر به یارى تو برنخیزد، و در بند آن نباشد که این روش او در تو چه تأثیرى خواهد داشت.

الامام علی «ع»- فیما رواه السیّد عبد العظیم الحسنی، عن الامام ابی جعفر الجواد، عن آبائه: خاطر بنفسه من استغنى برأیه.[179] امام على «ع»- به روایت عبد العظیم حسنى، از امام جواد «ع» از پدرانش: هر کس رأى خود را کافى بداند (و خویشتن را از مشورت کردن و نظر خواستن بى‏نیاز شمارد)، خود را به خطر درافکنده است.

الامام الصادق «ع»: المستبدّ برأیه، موقوف على مداحض الزّلل‏[180]. امام صادق «ع»: انسان خود رأى، همیشه بر لب پرتگاههاى سقوط ایستاده است.

وظایف حاکم اسلامى در باره تأمین نیازمندیهاى اجتماع و دیگر امور معیشتى و تربیتى

أ- تأمین وسایل زندگى و ارزاق‏

قرآن:‏ 1- ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ، مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏، فَلِلَّهِ، وَ لِلرَّسُولِ، وَ لِذِی الْقُرْبى‏، وَ الْیَتامى‏، وَ الْمَساکِینِ، وَ ابْنِ السَّبِیلِ، کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ‏ ..[181] آنچه خدا از اهل قریه‏ها بهره پیامبرش کند، مخصوص خدا و رسول است و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان، تا اموال میان ثروتمندان شما در گردش نیفتد ..

الامام علی «ع»- مرّ شیخ مکفوف کبیر یسأل، فقال امیر المؤمنین «ع»: «ماهذا؟» فقالوا: یا امیر المؤمنین نصرانیّ! فقال امیر المؤمنین: «استعملتموه، حتّى إذا کبر و عجز منعتموه؟ انفقوا علیه من بیت المال!»[182]. امام على «ع»- پیر مرد کهنسال کورى که گدایى مى‏کرد گذشت، امیر المؤمنین «ع» پرسید که: «این چیست؟» گفتند: یا امیر المؤمنین! نصرانى است. گفت: «از او چندان کار کشیدید تا پیرو ناتوان شد، حال به او چیزى نمى‏دهید؟ خرج او را از بیت المال بدهید!»

ب- پرداختن وامها

حدیث‏: النبی «ص»: ما من غریم ذهب بغریمه الى وال من ولاة المسلمین، و استبان للوالی عسرته، إلّا برئ هذا المعسر من دینه و صار دینه على والی المسلمین، فیما [فی‏] یدیه من أموال المسلمین‏[183]. پیامبر «ص»: هیچ بدهکارى نیست که با بستانکار خود نزد والیى از والیان مسلمان برود، و بر آن والى عسرت و ناتوانى او در پرداخت دینش معلوم شود، مگر اینکه بدهکار از دین خود برى مى‏گردد، و پرداخت وام بر عهده والى قرار مى‏گیرد، تا از اموالى که در دست دارد آن را بپردازد.

النبی «ص»- فیما رواه الامام الصادق: من أتى علیه أربعون یوما و لم یأکل اللّحم، فلیستقرض على اللَّه و لیأکله‏[184]. پیامبر «ص»- به روایت امام جعفر صادق: کسى که چهل روز براو بگذرد وگوشت نخورد، باید وامى بر عهده خدا (از بیت المال) بگیرد و با آن گوشت بخورد.

الامام الصادق «ع»: إنّ الامام یقضی عن المؤمنین الدّیون، ما خلا مهور النساء[185]. امام صادق «ع»: امام قرضهاى مؤمنان را مى‏پردازد، مگر مهرهاى زنان را.

در تفسیر قمى، در شرح این آیه: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ‏ ...4 هر آینه زکات از براى بینوایان است و درماندگان، و تحصیلداران آن، و کسانى که باید دلهاشان به دست آورده شود، و براى آزاد کردن بردگان، و دین بدهکاران، و در راه خدا، و راهگذران محتاج، واجبى است از سوى خداى ...»، چنین آمده است: «الغارمین»، کسانیند که قرضهایى بر عهده دارند که آنها را در راه خدا و بدون ولخرجى خرج کرده‏اند، پس بر امام واجب است که به جاى ایشان دینشان را ادا کند، و از زکات ذمه آنان را برى سازد. «وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‏»، کسانى هستند که براى جهاد از شهرهاى خود بیرون مى‏روند و چیزى براى خرج کردن ندارند، یا کسانى از مسلمانانند که مالى براى رفتن به حج یا پرداختن به کارهاى خیر دیگر ندارند، پس بر امام است که از مال زکات به ایشان ببخشد تا در راه حج و جهاد مصرف کنند. «و ابن السّبیل»، کسانى هستند که به سفر پرداخته‏اند (در غیر سفر معصیت) و پولشان تمام شده، که بر امام است که با دادن مالى از زکات، آنان را به وطنهاشان باز گرداند.

الامام الصادق «ع»: من مات و ترک دینا، فعلینا دینه و الینا عیاله. و من مات و ترک مالا فلورثته. و من مات و لیس له موالی فماله من الأنفال. امام صادق «ع»: هر کس بمیرد و دینى داشته باشد، اداى دین او و نگاهدارى از عیال او بر عهده ما است. و هر که بمیرد و مالى از خود باقى گذارد، آن مال مخصوص وارثان او است. و هر کس بمیرد و وارثى نداشته باشد، مال او از انفال است.

الامام الرضا «ع»: المغرم اذا تدیّن- أو استدان‏[186]- فی حقّ، أجّل سنة، فإن اتّسع، و إلّا قضى عنه الامام من بیت المال‏[187]. امام رضا «ع»: به بدهکارى که به حق وام گرفته باشد، یک سال مهلت مى‏دهند که تا اگر گشایش پیدا کرد دین خود را ادا کند، و اگر نشد امام دین او را از بیت المال خواهد پرداخت.

ج- ادا کردن حقوق‏

حدیث‏: النبی «ص»- فیما رواه الامام الصادق؛ قال حنان بن سدیر الصّیرفی: سمعت أبا عبد اللَّه «ع» یقول: نعیت الى النبی «ص» نفسه، و هو صحیح لیس به وجع؛ قال: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ‏ .. فنادى «الصلاة جامعة» و أمر المهاجرین و الانصار بالسّلاح، و اجتمع الناس، فصعد النبیّ المنبر فنعى الیهم نفسه ثم قال: «أذکّر اللَّه الوالی من بعدی على أمّتی! ألّا یرحم على جماعة المسلمین، فاجلّ کبیرهم، و رحم ضعیفهم، و وقّر عالمهم، و لم یضرّ بهم فیذلّهم، و لم یفقرهم فیکفرهم، و لم یغلق بابه دونهم فیأکل قویّهم ضعیفهم، و لم یخبزهم فی بعوثهم فیقطع نسل أمّتی». ثم قال: « [قد] بلّغت و نصحت! فاشهدوا!». و قال ابو عبد اللَّه «ع»: هذا آخر کلام تکلّم به رسول اللَّه «ص» على منبره‏[188].

پیامبر «ص»- به روایت امام صادق: حنان بن سدیر صیرفى گوید: از امام صادق شنیدم که گفت: خبر نزدیکى وفات پیامبر «ص» به او داده شد، در صورتى که صحیح و سالم بود و هیچ دردى نداشت. و این خبر را جبرئیل به او ابلاغ کرد. پس نداى «نماز جماعت» داد، و به مهاجران و انصار فرمود که همه سلاح بردارند؛ و چون مردمان جمع شدند، پیامبر بر منبر بالا رفت و خبر مرگ خود را به ایشان داد، سپس گفت: «خدا را به یاد آن کس مى‏آورم که پس از من، در میان امت والى و حاکم گردد. مبادا با مسلمانان مهربانى نکند، بلکه باید بزرگانشان را محترم شمارد، و بر ناتوانان رحم آورد، و عالم ایشان را بزرگ دارد، و به آنان زیان نرساند تا خوار شوند، و به فقر گرفتارشان نکند تا کافر گردند، و در خانه خود را به روى آنان نبندد تا تواناى ایشان ناتوان را بخورد؛ و به هنگام لشکر کشى سختى بر آنان روا ندارد (و همه را در مرزها نگاه ندارد)، تا نسل امت قطع گردد»، سپس گفت: «ابلاغ کردم و خیر شما را گفتم، خود گواه باشید!» امام صادق گفت: «این آخرین سخنى بود که پیامبر بر روى منبر خود گفت».

الامام الباقر «ع»: قضى أمیر المؤمنین «ع»: إنّ ما أخطأت القضاة فی دیة، أو قطع، فعلى بیت مال المسلمین‏[189] امام باقر «ع»: امیر المؤمنین حکم داد که آنچه قضات در دیه یا بریدن اندام خطا کنند، پرداخت غرامت آن با بیت المال مسلمانان است.

الامام الباقر «ع»- أبو عبیدة قال: سألت ابا جعفر «ع» عن أعمى فقأ عین رجل صحیح تعمّدا؟ فقال: یا أبا عبیدة! إنّ عمد الاعمى مثل الخطأ، هذا فیه الدیة من ماله. فإن لم یکن له مال، فإنّ دیة ذلک على الامام. و لا یبطل‏ حقّ مسلم‏[190]. امام باقر «ع»- ابو عبیده گوید: در باره شخص کورى که چشم شخص سالمى را به عمد بیرون آورده است، از امام باقر پرسش کردم، گفت: عمد آدم کور همچون خطا است، و باید از مال او دیه داده شود؛ اگر مالى نداشته باشد، دیه از بیت المال داده خواهد شد. حق مسلم باطل نمى‏شود.

الامام الصادق «ع»: إن وجد قتیل بأرض فلاة، أدّیت دیته من بیت المال؛ فإنّ امیر المؤمنین «ع» کان یقول: (لا یبطل دم امرئ مسلم»[191]. امام صادق «ع»: اگر کشته‏اى در بیابانى یافت شود، دیه او از بیت المال داده مى‏شود، چه امیر المؤمنین «ع» مى‏گفت: «خون فرد مسلمان هدر نمى‏رود».

د- مبارزه با فقر و برانداختن آن‏

حدیث‏: الامام علی «ع»- من العهد الاشتری: ثمّ اللَّه! اللَّه! فی الطّبقة السّفلى، من الذین لا حیلة لهم من المساکین و المحتاجین و أهل البؤسى و الزّمنى، فإنّ فی هذه الطّبقة قانعا و معترّا؛ و احفظ للَّه ما استحفظک من حقّه فیهم، و اجعل لهم قسما من بیت مالک، و قسما من غلّات صوافی الاسلام فی کلّ بلد، فإنّ للأقصى منهم مثل الذی للأدنى؛ و کلّ قد استرعیت حقّه، فلا یشغلنّک عنهم بطر، فإنّک لا تعذر بتضییع التّافه لإحکامک الکثیر المهمّ، فلا تشخص همّک عنهم، و لا تصعّر خدّک لهم. و تفقّد أمور من لا یصل الیک منهم ممّن تقتحمه العیون، و تحقره الرّجال، ففرّغ لاولئک ثقتک من أهل الخشیة و التواضع، فلیرفع الیک أمورهم. ثمّ اعمل فیهم بالإعذار الى اللَّه یوم تلقاه، فإنّ هؤلاء من بین الرعیة أحوج الى الإنصاف من غیرهم. و کلّ فاعذر الى اللَّه فی تأدیة حقّه الیه. و تعهّد أهل الیتم و ذوی الرّقّة فی السّنّ ممّن لا حیلة له و لا ینصب للمسألة نفسه، و ذلک على الولاة ثقیل. و الحقّ کلّه ثقیل. و قد یخفّفه اللَّه‏على أقوام طلبوا العاقبة فصبّروا أنفسهم، و وثقوا بصدق موعود اللَّه لهم‏[192].

امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. خدا، خدا، در کار طبقه فرو دست، یعنى بینوایان و نیازمندان و فقیران و بیماران زمینگیر، که هیچ کارى از دستشان برنمى‏آید، و در میان آنان هم اظهارکننده نیاز و طالب احسان وجود دارد و هم کسانى که چنین نیستند؛ تو حق آنان را که خدا تو را نگهبان آن قرار داده است، براى خدا، نگاهبانى کن، و سهمى از بیت المال خود را مخصوص ایشان قرار ده، نیز در هر شهر قسمتى از محصول زمینهاى غنیمتى را به آنان مخصوص‏دار، که دورترین ایشان را همان اندازه حق است که نزدیکترین آنان دارند، حق همگان باید رعایت شود، پس مبادا طغیان در نعمت تو را از رسیدگى در باره ایشان غافل کند، چه عذر تو براى آنکه کار کوچکى را به علت پرداختن به کار مهمى فرو گذاشته‏اى پذیرفته نیست؛ پس از آنان غافل مشو و از رسیدگى به احوال ایشان از روى کبر و غرور خوددارى مکن، و در جستجوى کار و بار کسانى از ایشان باش که مردمان به چشم حقارت در آنان مى‏نگرند و دستشان به تو نمى‏رسد، و براى رسیدگى به کار ایشان مردانى را برگمار که از خدا بترسند و فروتن باشند و احوال ایشان را به تو گزارش کنند. سپس در حق ایشان چنان به کار برخیز که پوزشخواه تو در روز ملاقات خدا باشد، زیرا که اینان در میان رعیت از همه بیشتر نیازمند آنند که حقشان به عدل داده شود. حق هر کس را به او بده، و به احوال خانواده یتیمان و سالخوردگان بیوسیله که خود روى سؤال ندارند برس. این کار بر والیان سنگین است، و هر گونه اداى حقى سنگین است، و خدا آن را بر کسانى سبک مى‏کند که خواستار عاقبت نیک باشند، و نفس خود را به شکیبایى عادت دهند، و به درستى آنچه خدا به ایشان وعده کرده است یقین داشته باشند.

ه- از بین بردن احتکار و رسیدگى به نرخها

النبی «ص»- فیما رواه الامام الصادق: نفد الطعام على عهد رسول‏ اللَّه «ص»، فأتاه المسلمون فقالوا: یا رسول اللَّه! قد نفد الطعام و لم یبق منه شی‏ء إلّا عند فلان، فمره یبعه النّاس. قال: فحمد اللَّه و اثنى علیه ثم قال: «یا فلان! انّ المسلمین ذکروا أنّ الطعام قد نفد الّا شیئا عندک، فأخرجه و بعه کیف شئت و لا تحبسه»[193].

پیامبر «ص»- به روایت امام صادق: گندم در زمان پیامبر تمام شد، مسلمانان نزد او آمدند و گفتند: اى پیامبر خدا! گندم تمام شده و جز در نزد فلان کس در جایى وجود ندارد، به او فرمان ده تا آن را به مردم بفروشد. پیامبر «ص» حمد و ثناى خدا کرده گفت: «اى فلان! مسلمانان گفتند که گندم تمام شده و تنها اندکى نزد تو باقى است، آن را بیرون آر و چنان که خواهى بفروش و آن را حبس نکن».

النبی «ص»- فیما رواه الامام امیر المؤمنین: إنّ رسول اللَّه «ص» مرّ بالمحتکرین، فأمر بحکرتهم أن تخرج الى بطون الأسواق و حیث تنظر الابصار الیها[194]. پیامبر «ص»- به روایت امیر المؤمنین: پیامبر خدا بر محتکران گذشت، پس فرمان داد تا مواد احتکار شده را به درون بازارها بیاورند تا چشمان مردم آنها را ببیند.

فروشندگى باید سهل و با ترازوى درست و با بهایى صورت بگیرد که بر هیچ یک از دو طرف معامله ستم نرود. پس هر کس بعد از نهى کردن تو باز به احتکار بپردازد، او را کیفر ده و بدون زیاده روى تنبیه کن.

و- پاسدارى از حقوق کارگران و کشاورزان‏

حدیث‏: النبی «ص»- إنّ النبیّ بعث الى امیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب «ع» أن اصعد المنبر و ادع الناس الیک، ثم قل: ایها الناس! من انتقص أجیرا أجره، فلیتبوّأ مقعده من النار[195] پیامبر «ص»- پیامبر براى امیر المؤمنین على بن ابى طالب «ع» پیام فرستاد که: «بر منبر بالا رو و مردمان را فراخوان و بگو: اى مردم! هر کس مزد مزدورى‏ را کم بدهد، جاى خود را در آتش باز کرده است».

الامام الصادق «ع»: وصّى رسول اللَّه «ص» علیّا عند وفاته فقال: یا علیّ! لا یظلم الفلّاحون بحضرتک، و لا یزاد على ارض وضعت علیها، و لا سخرة على مسلم، یعنی الأجیر[196]. امام صادق «ع»: پیامبر خدا نزدیک وفات خود به على چنین سفارش کرد: «اى على! مبادا بر کشاورزان با حضور تو ستم رود، و بر آنچه تو براى گرفتن از زمین معین کرده‏اى چیزى افزوده شود، و مسلمانى (مزدور) را به بیگارى بگیرند».

ز- کوشش در آبادانى‏

حدیث‏: الامام علی «ع»- من العهد الاشتری: و لیکن نظرک فی عمارة الارض أبلغ من نظرک فی استجلاب الخراج! لأنّ ذلک لا یدرک الّا بالعمارة. و من طلب الخراج بغیر عمارة أخرب البلاد، و أهلک العباد، و لم یستقم أمره الّا قلیلا.

فإن شکوا ثقلا أو علّة أو انقطاع شرب أو بالّة أو إحالة أرض اغتمرها غرق أو أجحف بها عطش، خفّفت عنهم بما ترجو أن یصلح به أمرهم. و لا یثقلنّ علیک شی‏ء خفّفت به المئونة عنهم؛ فإنّه ذخر یعودون به علیک فی عمارة بلادک، و تزیین ولایتک، مع استجلابک حسن ثنائهم، و تبجّحک باستفاضة العدل فیهم، معتمدا فضل قوّتهم بما ذخرت عندهم من إجمامک لهم، و الثّقة منهم بما عوّدتهم من عدلک علیهم و رفقک بهم، فربّما حدث من‏ الامور ما اذا عوّلت فیه علیهم من بعد، احتملوه طیّبة أنفسهم به؛ فإنّ العمران محتمل ما حمّلته. و إنّما یؤتى خراب الارض من إعواز أهلها.

و انّما یعوز أهلها لإشراف أنفس الولاة على الجمع، و سوء ظنّهم بالبقاء، و قلّة انتفاعهم بالعبر[197].

امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. باید که توجه تو به آباد کردن زمین بیش از توجه به گرفتن خراج باشد، چه خراج جز در نتیجه آبادى فراهم نمى‏آید. هر کس بدون آباد کردن زمین خواستار خراج شود، کشور را خراب و مردم را هلاک کرده است، و کار او جز اندکى راست نخواهد شد. پس اگر از زیادى مالیات (خراج)، یا رسیدن آفت آسمانى، یا قطع شدن آب، یا باران، یا خراب شدن بذر در نتیجه غرق شدن زمین در زیر آب، یا نابود شدن ماده غذایى از زمین شکایت کنند، باید چنان بار مردم را سبک کنى که کارشان اصلاح شود. و این کار نباید بر تو گران افتد، زیرا که این اقدام همچون ذخیره‏اى است که مردم خود آن را با آباد کردن و آراستن و پیراستن سرزمینها باز مى‏گردانند؛ علاوه بر این، سپاسگزار تو نیز خواهند شد، و خود از اینکه با عدل و داد با مردمان رفتار کرده‏اى شادمان خواهى بود، و به دلیل راحتیى که براى ایشان فراهم کرده و عدل و مهربانیى که نسبت به آنان روا داشته‏اى، و اعتمادشان را جلب کرده‏اى، مى‏توانى به حسن نیت و خدمت ایشان بیشتر متکى باشى. بسا که در آینده حادثه‏اى پیش آید که چون در آن به یارى ایشان چشم داشته باشى، با کمال صفاى دل آن را تحمل کنند؛ و این همه براى عمران و آبادى ضرورت دارد. ویرانى زمین از فقر مردم آن نتیجه مى‏شود، و زمانى مردمان فقیر مى‏شوند که والیان در اندیشه جمع مال و نسبت به باقى ماندن بر سر کار خود بدگمان باشند، و از چیزهایى که مایه عبرت گرفتن است بهره‏مند نشوند.

ى- دیگر نیازها و نیازمندیها، با نظر به واقعیّت زندگى و غرایز انسانى‏

حدیث‏: الامام الصادق «ع»: انّ امیر المؤمنین «ع» اتی برجل عبث بذکره، فضرب یده حتّى احمرّت، ثمّ زوّجه من بیت المال.[198]. امام صادق «ع»: مردى را نزد امیر المؤمنین «ع» آوردند که استمنا کرده بود. امام «ع» (به قصد تنبیه او) چند چوب به دست او زد به طورى که سرخ شد؛ سپس به او، با هزینه دولت (بیت المال)، زن داد.

ب- مبارزه با ویرانگرى و فساد

الامام علی «ع»- ممّا کتبه الى عامله على البصرة، و هو عبد اللَّه بن عبّاس: ..سأخبرک عن القوم: هم بین مقیم لرغبة یرجوها، أو خائف من عقوبة یخشاها، فأرغب راغبهم بالعدل علیه و الاحسان الیه، و احلل عقدة الخوف عن قلوبهم![199] ..

امام على «ع»- در ضمن نامه‏اى به یکى از کارگزارانش: از این قوم تو را آگاه مى‏کنم: بعضى از آنان به امید رسیدن به خیرى مقیم شده‏اند، و بعضى براى ترس از عقوبتى که از آن بیمناکند، پس آن را که امیدوار است با عدل و احسان کردن جلب کن، و عقده ترس را از دلهاى آنان که مى‏ترسند بگشا ..

الامام علی «ع»- من العهد الأشتری: و لا تدع تفقّد لطیف أمورهم اتّکالا على جسیمها، فإنّ للیسیر من لطفک موضعا ینتفعون به، و للجسیم موقعا لا یستغنون عنه‏[200].

امام على «ع»- از عهد نامه اشترى: .. از پى‏جویى کارهاى کوچک ایشان به بهانه پرداختن به کارهاى بزرگ غافل مشو، زیرا که توجه تو به کارهاى کوچک وضعیّتى پدید مى‏آورد که به سود مردم است، و نظر تو در کارهاى بزرگ امرى است که جامعه از آن بینیاز نیست.

. همچنین امامان به واقعیت بشرى و آنچه از مصیبتها و دردها و فقر و مسکنت که با آن آمیخته است، عنایت و توجه تمام داشته‏اند، و به همین جهت است که در زندگى امامان «ع» و روزگار ایشان فراوان مشاهده مى‏کنیم که شخصا به رفع بدبختى و دستگیرى بیچارگان و خوراک دادن به گرسنگان و در پناه گرفتن ترسندگان و امثال اینها پرداخته‏اند. و این جنبه «خدایى- بشرى» بزرگى است که موجب رضاى خدا و عنایت او مى‏شود. و ما نمونه‏هاى فراوانى از آن را در زندگى علماى ربانى نیز مشاهده مى‏کنیم یعنى آنان که پا بر جاى پاى امامان گذاشته و به امور مردم رسیدگى کرده و به رفع مشکلات انسانها پرداخته‏اند، اینک مثالى از آن: حاج شیخ عباس قمى، مؤلّف کتاب «الکنى و الالقاب»، در شرح حال علّامه سیّد محمد مهدى بحر العلوم طباطبایى (1212- 1155 ه- ق) چنین نوشته است: «استاد بزرگوار ما، صاحب کتاب «مستدرک الوسائل»، از عالم مورد اعتماد نیکوکار، سیّد محمد پسر دانشمند هندى سید هاشم- مقیم نجف اشرف- از بنده شایسته زاهد عابد پرهیزگار، حاج محمد خزعلى- که زمان سیّد بحر العلوم را درک کرده بود- روایت کرده است که گفت: عالم بزرگوار، سیّد جواد عاملى، صاحب کتاب «مفتاح الکرامه»، شبى مشغول شام خوردن بود که شخصى در خانه‏اش را کوفت و دانست که او خادم سیّد بحر العلوم است. پس به-شتاب در را باز کرد، خادم به او گفت که سفره شام در برابر سیّد بحر العلوم گسترده است و او انتظار تو را مى‏کشد، پس شتابان روانه خانه سید شد، و چون براو درآمد، سیّد بحر العلوم به او گفت: «چرا از خدا نمى‏ترسى؟ چرا مراقب او نیستى؟ چرا از او شرم نمى‏کنى؟». سیّد جواد عاملى گفت: چه حادثه‏اى پیش آمده است؟ بحر العلوم گفت:«مردى از برادرانت، هر شبانه روز، مقدارى خرماى قسبک‏[201] براى خوراک زن و فرزندش از بقال به قرض مى‏گرفت، اکنون هفت روز است که افراد خانواده او گندم و برنج نچشیده‏اند و غیر از قسبک چیزى نخورده‏اند. امروز که براى گرفتن خرما به جهت شام نزد بقال مى‏رود، بقال به او مى‏گوید قرض تو فلان مقدار شده است! به همین جهت از بقال شرم کرده چیزى نمى‏گیرد، و او و کسانش سر بى‏شام بر زمین مى‏نهند، در صورتى که تو در نعمت به سر مى‏برى و مى‏خورى، و او از کسانى است که به خانه تو آمد و شد دارند و او را مى‏شناسى، فلانى است ..».

سید جواد گفت: به خداى سوگند که من از حال او آگاهى ندارم. بحر العلوم گفت: «اگر از حال او آگاه مى‏بودى و شام مى‏خوردى و به او توجه نمى‏کردى، یهودى بلکه کافر مى‏بودى! آنچه مرا نسبت به تو خشمگین کرده بى‏توجهى تو نسبت به برادرانت و بیخبرى از احوال ایشان است. این سینى را خادم من همراه تو مى‏آورد و در خانه او به تو مى‏دهد، تو آن را با خود به داخل خانه مى‏برى و مى‏گویى که امشب خواستم با تو شام صرف کنم، و این کیسه پول را زیر تشک یا فرش یا بوریاى او بگذار، و سینى را نیز چنین کن و آن را باز نگردان». و آن سینیى بزرگ و پر از خوراکى بود ...[202]

عَلَى الرَّعِیَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ السِّیرَةِ  

«بر رعیت به انصاف و خوش رفتاری ، تفضل نما»

در لغت انصاف به معنای اعطای حق و حقوق دیگران است «الإِنْصَاف: إعطاء الحق،»[203]انصاف  یعنی : هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و هر آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند «أَی تُعْطیه من الحق کالذی تستحق لنفسک»[204]

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى آدَمَ ع أَنِّی سَأَجْمَعُ لَکَ الْکَلَامَ فِی أَرْبَعِ کَلِمَاتٍ قَالَ یَا رَبِّ وَ مَا هُنَّ قَالَ وَاحِدَةٌ لِی وَ وَاحِدَةٌ لَکَ وَ وَاحِدَةٌ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ وَ وَاحِدَةٌ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ‏ النَّاسِ فَقَالَ یَا رَبِّ بَیِّنْهُنَّ لِی حَتَّى أَعْلَمَهُنَّ فَقَالَ أَمَّا الَّتِی لِی فَتَعْبُدُنِی وَ لَا تُشْرِکُ بِی شَیْئاً وَ أَمَّا الَّتِی لَکَ فَأَجْزِیکَ بِعَمَلِکَ أَحْوَجَ مَا تَکُونُ إِلَیْهِ‏ وَ أَمَّا الَّتِی بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فَعَلَیْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ وَ أَمَّا الَّتِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَ النَّاسِ فَتَرْضَى لِلنَّاسِ مَا تَرْضَاهُ لِنَفْسِکَ.»[205]

حضرت آیت الله جوادی وظایف توده مردم را در شرح این فراز بیان می­دارند: «امّت اسلامی نیز در برابر حاکمان خویش در عصر غیبت ولی الله الاعظم(عج) وظیفه‏ای بر عهده دارند که اگر امّت و حاکمان حکومت اسلامی به وظایف متقابلشان عمل کنند، هیچ دشمنی طمع نفوذ به جامعه اسلامی را نخواهد کرد. وظایف توده مردم چنین بازگو شده است:

أ. انصاف: نخستین وظیفه توده مردم در برابر هم و نیز در برابر حکومت اسلامی، رعایت اعتدال و مساوات در ادای حق یا همان انصاف است. امّتی که با حاکمانش به انصاف رفتار نکند، یا به افراط گراییده و آنان را مستبد می‏سازد؛ یا به تفریط رفته و زمینه ضعف آنان را فراهم می‏آورد.

قوّت‏ها و ضعف‏ها در حاکمان غیر معصوم هرچند عادل در شئون مختلف جامعه اثر می‏گذارد؛ امّا اگر توده مردم با رعایت حق و انصاف با آن‏ها روبه‏رو شوند به تقویت قوت‏ها و اصلاح کاستی‏ها می‏انجامد، از این‏رو عمل به انصاف از اولین وظایف امّت منتظر است: و علی الرعیة بالانصاف.

ب. حسن سلوک: دومین وظیفه توده مردم منتظر، رفتار نیکو و به دور از حب و بغض‏های بی‏پایه و پیراسته از زشتی‏های اخلاقی است که مایه اصلاح حاکمان و امیدبخشی به خادمان حکومت اسلامی و نیز نا امیدی دشمنان و فزونی اتحاد و انسجام امّت است. اگرچه حسن سلوک در برابر یکدیگر وظیفه همه مسلمانان است اما در این عبارت به قرینه (و علی الاُمراء) و به کار بردن واژه (رعیة) استفاده می‏شود که حضرت در مقام بیان وظایف متقابل حکومت و امّت اسلامی با یکدیگرند بنا بر این... توجّه به امکانات و توانایی‏های موجود و یاری دادن دولت اسلامی برای حصول پیشرفت‏ها و رفع نواقص و کاستی‏های جامعه اسلامی از مصادیق عمل به این وظیفه است: وحسن السیرة.»[206]

وَ بَارِکْ لِلْحُجَّاجِ وَ الزُّوَّارِ فِی الزَّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ مَا أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ

«خداوندا به حاجیان و زوار در توشه و هزینه برکت ده و به فضل و رحمت خودت آنچه را بر آنها واجب کردی از حج و عمره به انجام رسان»

قاموس برکت را نموّ، زیادت، سعادت و بروک را ثبوت معنى کرده ومی­گوید: بارک على محمّد و آل محمّد یعنى شرف و کرامت آنها را همیشگى کن. مجمع البیان ذیل آیه‏ى 97 از سوره‏ى بقره گفته: اصل برکت بمعنى ثبوت است گویند: «برک بروکا» یعنى ثابت شد، پس برکت بمعنى ثبوت فایده است در اثر نموّ و رشد، مجمع آب را برکه گویند که آب در آن ثابت است.

در مفردات گوید: برکت یعنى ثبوت خیر خدائى در یک چیز، و مجمع آب را از آن، برکه نامیده‏اند. مبارک چیزى است که در آن فایده ثابت باشد. تبارک اللَّه از آن جهت گفته میشود که فایده‏هاى ثابت در خدا و از خداست با بلندى مقام. از مجموع آنچه که نقل شد بدست میاید که برکت بمعنى فایده ثابت است (و ممکن است گاهى از آن مطلق ثبوت اراده شود) و آن با نموّ و زیادت و سعادت قابل جمع و بلکه از این معانى کنار نیست.[207]

« تأکید بر مسئله حج و عمره نشان از اهمیت والای این برنامه عبادی سیاسی است. تسهیل در تهیه امکانات سفر حج یا عمره و ایجاد زمینه لازم جهت انجام دادن هرچه بهتر اعمال حج که آموزش دقیق و صحیح معارف و بایسته‏های زیارت را می‏توان از لوازم آن برشمرد، از وظایف حکومت اسلامی است: و بارک للحجّاج و الزوّار فی الزّاد و النفقة و اقض ما أوجبت علیهم من الحجّ و العمرة.»[208]

حج در قرآن

«وَ لِلَّهِ عَلىَ النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا  وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىِ‏ٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ، حج آن خانه بر کسانى که قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است. و هر که راه کفر پیش گیرد، بداند که خدا از جهانیان بى‏نیاز است.»[209]

فضیلت حج درروایات:

1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ جَمِیعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْیَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَایَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَیُّ شَیْ‏ءٍ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَایَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِنَّ قُلْتُ ثُمَّ الَّذِی‏ یَلِی ذَلِکَ فِی الْفَضْلِ فَقَالَ الصَّلَاةُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ الصَّلَاةُ عَمُودُ دِینِکُمْ قَالَ قُلْتُ ثُمَّ الَّذِی یَلِیهَا فِی الْفَضْلِ قَالَ الزَّکَاةُ لِأَنَّهُ قَرَنَهَا بِهَا وَ بَدَأَ بِالصَّلَاةِ قَبْلَهَا وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الزَّکَاةُ تُذْهِبُ الذُّنُوبَ قُلْتُ وَ الَّذِی یَلِیهَا فِی الْفَضْلِ قَالَ الْحَجُ‏ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ( وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ‏ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ‏ ) وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَحَجَّةٌ مَقْبُولَةٌ خَیْرٌ مِنْ عِشْرِینَ صَلَاةً نَافِلَةً وَ مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَیْتِ طَوَافاً أَحْصَى فِیهِ أُسْبُوعَهُ وَ أَحْسَنَ رَکْعَتَیْهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ قَالَ فِی یَوْمِ عَرَفَةَ وَ یَوْمِ الْمُزْدَلِفَة..»[210]

2-أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مَهْزِیَارَ عَنْ أَخِیهِ عَلِیٍّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ بِإِسْنَادِهِ یَرْفَعُهُ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ‏: «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ الْإِیمَانُ‏ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ کَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ تَمَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاةِ فَإِنَّهَا مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنْ عَذَابِهِ وَ حِجُ‏ الْبَیْتِ فَإِنَّهُ مَنْفَاةٌ لِلْفَقْرِ وَ مَدْحَضَةٌ لِلذَّنْبِ و..»[211]

آداب زائر بیت الله :

 1- جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ فِی الْمَزَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ مُدْلِجٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِذَا خَرَجْنَا إِلَى أَبِیکَ أَ فَلَسْنَا فِی حَجٍ‏ قَالَ بَلَى قُلْتُ فَیَلْزَمُنَا مَا یَلْزَمُ الْحَاجَّ قَالَ مَا ذَا قُلْتَ مِنَ الْأَشْیَاءِ الَّتِی تَلْزَمُ الْحَاجَّ قَالَ یَلْزَمُکَ حُسْنُ الصُّحْبَةِ لِمَنْ صَحِبَکَ‏ وَ یَلْزَمُکَ قِلَّةُ الْکَلَامِ إِلَّا بِخَیْرٍ وَ یَلْزَمُکَ کَثْرَةُ ذِکْرِ اللَّهِ وَ یَلْزَمُکَ نَظَافَةُ الثِّیَابِ وَ یَلْزَمُکَ الْغُسْلُ قَبْلَ أَنْ تَأْتِیَ الْحَائِرَ- وَ یَلْزَمُکَ الْخُشُوعُ وَ کَثْرَةُ الصَّلَاةِ وَ الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ یَلْزَمُکَ التَّوْقِیرُ لِأَخْذِ مَا لَیْسَ لَکَ وَ یَلْزَمُکَ أَنْ تَغُضَّ بَصَرَکَ وَ یَلْزَمُکَ أَنْ تَعُودَ عَلَى أَهْلِ الْحَاجَةِ مِنْ إِخْوَانِکَ إِذَا رَأَیْتَ مُنْقَطِعاً وَ الْمُوَاسَاةُ وَ یَلْزَمُکَ التَّقِیَّةُ الَّتِی هِیَ قِوَامُ دِینِکَ بِهَا وَ الْوَرَعُ عَمَّا نُهِیتَ عَنْهُ وَ الْخُصُومَةِ وَ کَثْرَةِ الْأَیْمَانِ‏ وَ الْجِدَالِ الَّذِی فِیهِ الْأَیْمَانُ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ تَمَّ حَجُّکَ وَ عُمْرَتُکَ وَ اسْتَوْجَبْتَ مِنَ الَّذِی طَلَبْتَ مَا عِنْدَهُ بِنَفَقَتِکَ‏ أَنْ تَنْصَرِفَ بِالْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ.» [212] ‏

حضرت استاد جوادی در پایان شرح این دعای شریف نکاتی که جمع بندی دعا می­باشد را تحت عنوان  یادسپاری تذکر می­دهند:«

یادسپاری

1. این دعا که وظایف منتظران را بیان می‏کند، بیانگر برنامه‏های حکومت مهدوی(عج) نیز هست، زیرا مراتب کمالی و نهایی فضائل یاد شده با تدبیر آن حضرت و در حکومت الهی ایشان به بار خواهد نشست.

2. گردآمدن همه این اوصاف در یک فرد یا جامعه بسیار دشوار است، پس نباید انتظار داشت هر منتظری به همه این اوصاف آراسته باشد.

3. بر هر منتظری بایسته است تا با نظر به حال خود و عرضه خویش بر وظایف تعیین شده بکوشد یکی پس از دیگری خویش را با آنچه بیشتر مورد ابتلای اوست هماهنگ سازد، تا ضمن عمل به وظیفه منتظران راستین ولی الله الاعظم(عج) جان خویش را به زینت آن فضایل بیاراید.

 

4. در اکتساب فضایل، ایستایی و رکود روا نیست، از این‏رو باید همواره در حرکت بود و کوشید تا مراتب بالاتر و والاتری از این فضایل را به دست آورد و در این راه از امداد الهی و دعای امام عصر(عج) مدد گرفت.»[213]

فهرست منابع

 

قرآن کریم

نهج البلاغه،

صحیفه سجادیه،

المصباح للکفعمی( جنة الأمان الواقیة)،کفعمى، ابراهیم بن على عاملى‏، 905 ق‏دار الرضی( زاهدی)قم‏: 1405 ق‏

مهج الدعوات و منهج العبادات‏: ابن طاووس، على بن موسى‏: 664 ق‏محقق /مصحح: کرمانى، ابوطالب و محرر، محمد حسن‏: دار الذخائر: قم‏: 1411 ق‏

مفردات ألفاظ القرآن‏: راغب اصفهانى، حسین بن محمد: 502 ق‏مصحح: داوودى، صفوان عدنان‏: دار القلم- الدار الشامیة: بیروت- دمشق‏: 1412 ق‏

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدیدابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله‏: 656 ق‏محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‏ ‏: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏: قم‏: 1404 ق‏

غرر الحکم و درر الکلم‏: تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد: 550 ق‏/ مصحح: رجائى، سید مهدى: دار الکتاب الإسلامی‏قم‏: 1410 ق‏

التوحید( للصدوق)ابن بابویه، محمد بن على‏: 381 ق‏محقق / مصحح: حسینى، هاشم‏: جامعه مدرسین‏: ایران؛ قم‏: 1398 ق‏

المصباح للکفعمی( جنة الأمان الواقیة)کفعمى، ابراهیم بن على عاملى‏: 905 ق‏ددار الرضی( زاهدی): قم‏: 1405 ق‏

البلد الأمین و الدرع الحصین‏کفعمى، ابراهیم بن على عاملى‏: 905 ق‏: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏: بیروت‏: 1418 ق‏

الکافی( ط- الإسلامیة)کلینى، محمد بن یعقوب: 329 ق‏محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد: دار الکتب الإسلامیة: تهران‏: 1407 ق‏

لسان العرب ‏ابن منظور، محمد بن مکرم‏: 711 ق‏محقق / مصحح: میر دامادى، جمال الدین‏: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع- دار صادر: بیروت‏: 1414 ق‏

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏مصطفوى، حسن‏: 1426 ق‏: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‏: تهران‏: 1368 ش‏

الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسی): طبرسى، احمد بن على‏: 588 ق‏محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر: نشر مرتضى‏: مشهد: 1403 ق‏

قاموس قرآن‏: قرشى بنایى، على اکبر: معاصر: دار الکتب الاسلامیة: تهران‏: 1412 ق‏

عدة الداعی و نجاح الساعی‏ابن فهد حلى، احمد بن محمد: 841 ق‏محقق / مصحح: موحدى قمى، احمد: دار الکتب الإسلامی‏: 1407 ق‏: اول‏

الدعوات( للراوندی) / سلوة الحزین‏: قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله‏: 573 ق‏: انتشارات مدرسه امام مهدى( عجل الله تعالى فرجه الشریف): قم‏: 1407 ق‏

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال‏: ابن بابویه، محمد بن على‏: 381 ق‏: دار الشریف الرضی للنشر: قم‏: 1406 ق‏

مجموعة ورّام‏: ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى‏: 605 ق: مکتبه فقیه‏: قم‏: 1410 ق‏

دعائم الإسلام‏: ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى‏: 363 ق‏محقق / مصحح: فیضى، آصف‏ن: مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏: قم‏: 1385 ق‏

وسائل الشیعة: شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏: 1104 ق‏محقق /: مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏: مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏: قم‏: 1409 ق‏

أعلام الدین فی صفات المؤمنین‏: دیلمى، حسن بن محمد: 841 ق‏محقق /: مؤسسة آل البیت علیهم السلام: مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏: قم‏ 1408 ق‏

من لا یحضره الفقیه‏: ابن بابویه، محمد بن على‏: 381 ق‏محقق /: غفارى، على اکبرر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏: قم‏: 1413 ق‏

مهج الدعوات و منهج العبادات‏: ابن طاووس، على بن موسى‏: 664 ق‏محقق /: کرمانى، ابوطالب و محرر، محمد حسن‏: دار الذخائر: قم‏: 1411 ق‏

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم‏: صفار، محمد بن حسن‏: 290 ق‏محقق : کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏: ایران؛ قم‏: 1404 ق‏

الأمالی( للصدوق): ابن بابویه، محمد بن على‏: 381 ق‏: کتابچى‏: تهران‏: 1376 ش‏

روضة الواعظین و بصیرة المتعظین( ط- القدیمة): فتال نیشابورى، محمد بن احمد: 508 ق‏: انتشارات رضى‏: ایران؛ قم‏: 1375 ش‏

إرشاد القلوب إلى الصواب( للدیلمی)دیلمى، حسن بن محمد: 841 ق‏: الشریف الرضی‏: قم‏: 1412 ق‏

جامع الأخبار( للشعیری)شعیری، محمد بن محمد: قرن 6: مطبعة حیدریة: نجف‏: بى تا

علل الشرائع‏ابن بابویه، محمد بن على‏: 381 ق: کتاب فروشى داورى‏: قم‏: 1385 ش / 1966 م‏

سفینة البحار: قمى، عباس‏1359 ق‏: اسوه‏: قم‏: 1414 ق‏: اول‏

تفسیر القمی‏: قمى، على بن ابراهیم‏: قرن 3 ق‏محقق /: موسوى جزائرى، طیّب‏: دار الکتاب‏: قم‏: 1404 ق‏

الإختصاص‏مفید، محمد بن محمد: 413 ق‏محقق /: غفارى، على اکبر و محرمى زرندى، محمود: الموتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید: ایران؛ قم‏: 1413 ق‏

کامل الزیارات‏ابن قولویه، جعفر بن محمد: 367 ق‏محقق /: امینى، عبد الحسین: دار المرتضویة: نجف اشرف‏: 1356 ش‏

مجموعه آثار امام خمینی ، ، نشر کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی

امام مهدی (عج) موجود موعود، آیت الله جوادی آملی، اسرا،قم،1387

 

برگزیده ی تفسیر نمونه ،بابایی احمد،دارالکتب اسلامی،تهران،1382ش

نهج الفصاحه، کلمات گهربار پیامبر گرامی اسلام، به کوشش ابوالقاسم پاینده

میزان الحکمة، محمد محمدی ری شهری،

تفسیر آسان‏، نجفى خمینى، محمد جواد؛ تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ اول، 1398ق، ج‏13، ص270

الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن  محمد صادقی تهرانی، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت(ع)

الفوائد الرضویه فی احوال علما المذهب الجعفریه (سرگذشت عالمان شیعه)، شیخ عباس قمی،  به کوشش ناصر باقری بیدهندی، ناشر دفتر تبلیغات اسلامی، مکان چاپ: قم، تاریخ چاپ: 1385

 



[1]. امام مهدی علیه السلام موجود موعود، ص200. با کمی تصرف.

[2] . المصباح للکفعمی  علیه السلامجنة الأمان الواقیة)، ص: 280

[3]. البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص: 349

[4]. الفصل التاسع و العشرون فی أدعیة مأثورة و فضائلها مشهورة و لیس لها أسماء تعرف بها مذکورة و هی فی مظانها فی کتب علمائنا مزبورة و فی دفاترهم مسطورة فَمِنْ ذَلِکَ دُعَاءٌ مَرْوِیٌّ عَنِ الْمَهْدِیِّ ع‏ اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ

[5]. شیخ عباس قمی، ص196

[6]. آیت الله صافی ، منتخب الاثر، ج 3، ص 285

[7]. آیت الله  مکارم شیرازی، ص 200

[8] . الشیخ عیسی الاهری، ص 56

[9]. موسسه الامام الهادی ، ص 316

[10]. امام مهدی علیه السلام موجود موعود، ص201

[11].  بحارالانوار، ج98، ص247.

[12]. همان، ج95، ص258.

[13]. همان، ج97، ص89. اللهم ارزقنی قلباً تقیاً نقیاً.

[14]. کافی، ج2، ص573. اللهم ارزقنا حلاوةً فی تلاوته.

[15]. بحار، ج95، ص85. اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام و زیارةَ قبرَ نبیک.

[16]. شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج3، ص507. اللهم ارزق حادثه الشهادة.

[17]. بحارالانوار، ج78، ص41.

[18]. میزان الحکمه، ج10، ص590.

[19]. توحید صدوق، ص242.

[20]. قال الجواد علیه السلام: المؤمن یحتاج الی ثلاث خصالٍ: توفیق من الله... .

[21]. غرر الحکم... . قال علی علیه السلام: لا ینفع اجتهادٌ بغیر توفیقٍ.

[22]. صحیفه سجادیه، دعای 20.

[23]. نهج البلاغه، نامه52.

[24] . نهج البلاغه، خطبه185.

[25] . امام مهدی علیه السلام موجود موعود، ص201

[26] . قل انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم.

[27] . و یتناجون بالاثم والعدوان و معصیت الرسول ... مجادله، 8.

[28] . و اعنا علی تادیة حقوقه الیه و الاجتهاد فی طاعته و اجتناب معصیته.

[29] . و بداً بوالدیه و لم یکن جباراً عصیاناً. مریم، 14.

[30] . اتقوا الله حق تقاته ...؟

[31] . اتقوا الله ما استطعتم. تغابن، 16.

[32] . اتقو الله و کونوا مع الصادقین. توبه، 119.

[33] . امام مهدی علیه السلام موجود موعود، ص201

[34] . قال علی  علیه السلامع): النیة اساس العمل، غرر الحکم، ص93.

[35] . قال الصادق  علیه السلامع): صاحب النیة الصادقه، صاحب القلب السلیم، بحار، ج27، ص210.

[36]. امام مهدی علیه السلام موجود موعود، ص201

[37] . و من یعظم حرمات الله فهو خیر له عند ربه. حج، 30

[38]. امام مهدی علیه السلام موجود موعود، ص202

[39] . اسراء، 70.

[40] . ان اکرمکم عند الله اتقاکم.

[41] . فصلت، 30.

[42]. سدد: السَّدُّ: إِغلاق الخَلَلِ و رَدْمُ الثَّلْمِ. سَدَّه یَسُدُّه سَدّاً فانسدّ و استدّ و سدّده: أَصلحه و أَوثقه‏  علیه السلاملسان العرب، ج‏3، ص: 207)

و التحقیق‏أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو الحجز مع الاستحکام و هذا المعنى یختلف باختلاف الموضوعات، ففی کلّ سی‏ء بحسبه. فالسدّ فی الماء، و السدّ فی البرّ، و السدّ فی القول،{...}: ففی کلّ منها لا بدّ من ملاحظة القیدین، بأن یکون متقنا و مستحکما فی نفسه مع الحاجزیّة. فالسدید من القول: ما کان متقنا حقّا مانعا عن التسابه. و فی العمل: أن یکون صحیحا و حقّا لا یطرؤه باطل. {...} فمفاهیم الاستقامة و القصد و الصواب و الردم و الملاءمة و نظائرها: إنما هی من آثار الأصل فی المادّة. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً- 33/ 71. ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً- 4/ 10. أی لیقولوا فی خطاباتهم قولا على مبانی صحیحة و اصول معقولة لیّنا معتدلا محفوظا عن التسابه حاجزا عن سوء الاستفادة و الاستناد. علیه السلام التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏5، ص: 80)

[43]. الاحتجاج ج : 2 ص : 497

[44] . الکافی ج : 2 ص : 115

[45]. همان

[46]. الکافی  علیه السلامط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 104

[47]. نهج الفصاحه، ح 2915

[48]. الکافی ج : 2 ص : 115

[49] . همان

[50]. همان

[51]. وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون‏  علیه السلاممومنون، 3)

[52]. امام مهدی موجود موعود، ص

[53]. قاموس قرآن، ج‏6، ص: 271

[54].  علیه السلامجمعه، آیه 2)

[55]. الکافی، ج1، ص30

[56]. همان، ص31

[57]. امام مهدی موجود موعود، ص

[58]. الکافی  علیه السلامط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 337

[59]. الکافی ج : 1 ص : 371

[60]. بحارالأنوار، 63/314

[61]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص139

[62]. همان

[63]. بحارالأنوار، ج45، ص8

[64]. الدعوات، ص25

[65]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص153

[66]. ثواب‏الأعمال، ص282

[67] . الکافی، 5/124

[68]. مجموعة ورام علیه السلامتنبیه الخواطر)، 1/16

[69]. همان، ص61

[70] . دعائم‏الإسلام، 2/35

[71]. همان

 

[72] . امام مهدی موجود موعود، ص203

[73] . الکافی، ج2، ص331

[74]. امام مهدی موجود موعود، ص204

[75]. امام مهدی موجود موعود، ص205

[76] . ابن منظور،محمدبن مکرم؛ لسان العرب، بیروت ، دار صادر، 1414ق، ج‏15، ص250

[77] . مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران،بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 ش، ج‏10، ص 208

[78] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ یکم، 1412ق، ص 841 و 748 و التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏8، ص11

[79] . نجفى خمینى، محمد جواد؛ تفسیر آسان‏، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ اول، 1398ق، ج‏13، ص270

[80]. تفسیر المیزان، ج‏15، ص9

[81]. الفرقان فی تفسیر القرآن، ج‏28، ص70

[82]. واقعه/25

[83]. امام مهدی موجود موعود، ص205

[84]. بحارالأنوار، ج75، ص 258، ح53

[85] . کافى، ج2، ص357، ح1

[86]. امام مهدی موجود موعود، ص206

[87] - ر. ک: غرر الحکم، ص 48 و بحارالانوار، ج 2، ص 52

[88]. امام مهدی موجود موعود، ص206

[89] . الکافی، ج۱، ص۲۰

[90] . همان، ج۲، ص۵۸۵

[91] . همان، ج۵، ص۸۵

[92] . همان، ص۸۶

[93] . وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۳

[94]. مستدرک الوسائل ، میرزای نوری  علیه السلامم۱۳۲۰)، ج۱۱، ص۱۷۷، مؤسسه آل البیت علیه السلامع)، قم

[95] . مستدرک الوسایل، ج۱۳، ص۴۴؛ غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد آمدی علیه السلامم۵۵۰)، ص۴۶۳، انتشارات دفتر تبیلغات

[96] . بحارالانوار، ج۶۴، ص۳۱۵؛ اعلام الدین، حسن بن ابی الحسن الدیلمی علیه السلامم۸۴۱)، ص۱۳۶، مؤسسه آل البیت علیه السلامع)

[97] .  من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 609

[98]. امام مهدی موجود موعود، ص207

[99]. امام مهدی موجود موعود، ص208

[100]. مهج الدعوات و منهج العبادات، ص: 296

[101] . دُعَاءُ الْإِمَامِ الْعَالِمِ الْحُجَّةِ ع

[102]. و کنت أنا بسر من رأى فسمعت سحرا دعاءه ع فحفظت منه ع من الدعاء لمن ذکره من الأحیاء و الأموات و أبقهم أو قال و أحیهم فی عزنا ملکنا و سلطاننا و دولتنا و کان ذلک فی لیلة الأربعاء ثالث عشر ذی القعدة سنة ثمان و ثلاثین و ستمائة

[103]. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏1، ص: 260

[104]. من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص: 419

[105]. منیة الممارسین، عبد الله بن صالح السماهیجی

[106]. الوقار العظمة :  ) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏13، ص: 176)

[107]. الوَقار: السکینة و الوَداعَةُ. و رجل‏ وَقُورٌ و وقارٌ و مُتَوَقِّر: ذو حلم و رَزانَة  علیه السلاملسان العرب، ج‏5، ص: 291)

[108] . امام مهدی موجود موعود، ص 209

[109]. الأمالی علیه السلام للصدوق)، النص، ص: 94

[110]. روضة الواعظین و بصیرة المتعظین  علیه السلامط - القدیمة)، ج‏2، ص: 481

[111] . إرشاد القلوب إلى الصواب  علیه السلامللدیلمی)، ج‏1، ص: 193

[112].امام مهدی موجود موعود، ص 210

[113]. . الکافی، ج۸، ص۳۳.

[114]. . وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۷۷.

[115]. الکافی  علیه السلامط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 106

[116] . إرشاد القلوب إلى الصواب  علیه السلامللدیلمی)، ج‏1، ص: 193

[117] . امام مهدی موجود موعود، ص 211

[118]. جامع الأخبار علیه السلامللشعیری)، ص: 80

[119] - ر.ک: سورة توبه ، آیة 24.

[120] .آیت الله جوادی آملی، امام مهدی موجود موعود، ص212

[121] . قال رسول الله  علیه السلامص):کاد الفقر أن یکون کفراً  علیه السلامالکافی، ج 2، ص 307)

[122]. آیت الله جوادی آملی، امام مهدی موجود موعود، ص212

[123] . سوره صف علیه السلام 61)/ آیه 4

[124] . برگزیده تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 168

[125]. نهج البلاغة  علیه السلامللصبحی صالح)، ص: 432

[126]. الصحیفة السجادیة-دعای27

[127] . سوره آل عمران، آیه 126.

[128] . سوره محمّدصلی الله علیه و آله و سلم، آیه 7.

[129] . سوره انفال، آیه 60.

[130] . امام مهدی  علیه السلامعج) موجود موعود ص 214-215

[131] .همان، ص

[132]. امام مهدی  علیه السلامعج) موجود موعودص 214

[133] « غرر الحکم»/ 103

[134] « بحار» 78/ 80

[135] « غرر الحکم»/ 30

[136] « غرر الحکم»/ 165

[137]. « غرر الحکم»/ 19 علیه السلام و 50)

[138]. « غرر الحکم»/ 171

[139]. « غرر الحکم»/ 354

[140]. « نهج البلاغه»/ 1290؛« عبده» 3/ 258

[141]. « غرر الحکم»/ 242

[142]. « علل الشّرائع»/ 248

[143]. « غرر الحکم»/ 103

[144]. « غرر الحکم»/ 103

[145]. « غرر الحکم»/ 309

[146]. « غرر الحکم»/ 35

[147]. « غرر الحکم»/ 189

[148]. سوره شعرا علیه السلام 26): 215

[149]. « نهج البلاغه»/ 1024؛« عبده» 3/ 115- 114

[150]. یعنى: حقوقى که مردم و طرفهاى دعوى و مرافعه نسبت به یک دیگر ادعا مى‏کنند، خود به خود، داراى نشانه‏اى نیست که راست و دروغ آن را روشن کند، مگر اینکه والى در میان مردم باشد و تحقیق کند و از چگونگى امر آگاه گردد.

[151]. « نهج البلاغه»/ 1021؛« عبده» 3/ 113- 112

[152]. « ثواب الاعمال»/ 310

[153].  سوره احزاب علیه السلام 33): 15

[154].  سوره صف علیه السلام 61): 3

[155]. « نهج البلاغه»/ 1031؛ عبده 3/ 120

[156]. سوره حجرات علیه السلام 49): 13

[157]. سوره آل عمران علیه السلام 3): 64

[158]. سوره بقره علیه السلام 2): 45

[159].  سوره مائده علیه السلام 5): 8

[160]. « بحار» 8/ 729 علیه السلام چاپ قدیم- کمپانى)

[161]. « وسائل» 18/ 156

[162]. « نهج البلاغه»/ 1000؛ عبده 3/ 98

[163].  سوره ممتحنه علیه السلام 60): 8

[164]. « دعائم الاسلام» 1/ 257

[165]. « دعائم الاسلام» 1/ 258

[166].  مقصود از« دلجویى‏شدگان»، کسانیند که بخشى از اموال زکات به آنان به عنوان تألیف قلوب علیه السلام دلجویى) داده مى‏شده است. اینان در زمانهاى مختلف علیه السلام زمان پیامبر اکرم« ص» و پس از آن) فرق مى‏کرده‏اند. در این باره، از جمله رجوع شود به: تفسیر« برهان» 2/ 138- 134

[167]. « نهج البلاغه»/ 998- 997؛ عبده 3/ 97- 96

[168]. « نهج البلاغه»/ 1001، عبده 3/ 99

[169]. « نهج البلاغه» 1001- 1000؛ عبده 3/ 99- 98

[170]. « نهج البلاغه»/ 1030- 1029؛ عبده 3/ 119

[171]. « وسائل» 18/ 221

[172].  سوره آل عمران علیه السلام 3): 159

[173].  سوره توبه علیه السلام 9): 61

[174]. « نهج البلاغه»/ 996- 995؛ عبده 3/ 96- 95

[175]. « وسائل» 18/ 344

[176].  سوره آل عمران علیه السلام 3): 159

[177].  سوره بقره علیه السلام 2): 206

[178]. « نهج البلاغه»/ 999؛ عبده 4/ 98- 97

[179]. « سفینة البحار» 1/ 493

[180]. « سفینة البحار» 1/ 493

[181].  سوره حشر علیه السلام 59): 7

[182]. « وسائل» 11/ 49

[183]. « تفسیر القمى» 1/ 94؛« مستدرک الوسائل» 13/ 400، از چاپ قم، مؤسّسة آل البیت« ع» لإحیاء التّراث علیه السلام 1408 ه. ق)

[184]. « بحار» 66/ 65- از کتاب« المحاسن»

[185].  وسائل 15/ 22

[186].  تردید در تعبیر، از راوى حدیث است

[187]. « کافى» 1/ 407

[188]. « کافى» 1/ 406

[189]. « تهذیب» 10/ 203

[190]. « اختصاص»/ 249

[191] « تهذیب» 10/ 204

[192]. « نهج البلاغه»/ 1020- 1019؛ عبده 3/ 112- 111

[193]. « کافى» 5/ 164

[194]. « تهذیب» 7/ 161

[195]. « بحار» 40/ 59- از« تفسیر فرات کوفى»

[196]. « وسائل» 13/ 216

[197]. « نهج البلاغه»/ 1014- 1013؛ عبده 3/ 108- 106

[198]. « وسائل» 18/ 574

[199]. « مستدرک نهج البلاغه»/ 133

[200]. « نهج البلاغه»/ 1006؛ عبده 3/ 102

[201].  قسب، خرماى خشک که در دهان ریزه گردد، در بعضى مناطق ایران، آن را قسبک گویند

[202]. « الکنى و الالقاب» 2/ 69، چاپ نجف، مطبعه حیدریّه

[203]. لسان العرب، ج‏9، ص: 330

[204]. لسان العرب، ج‏9، ص: 330

[205]. الخصال، ج‏1، ص: 244

[206] . امام مهدی  علیه السلامعج) موجود موعود 215-216

[207]. قاموس قرآن، ج‏1، ص: 189

[208]. امام مهدی  علیه السلامعج) موجود موعود ص217

[209]. آل عمران/97

[210]. الکافی  علیه السلامط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 19ح5

[211] . علل الشرائع، ج‏1، ص: 247ح1

[212]. کامل الزیارات- 130. و وسائل الشیعة، ج‏14، ص: 527 بَابُ جُمْلَةٍ مِمَّا یُسْتَحَبُّ لِلزَّائِرِ مِنَ الْآدَابِ

[213]. امام مهدی  علیه السلامعج) موجود موعود -  218

منبع